کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذی حیات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ذی حیات
/zihayāt/
معنی
دارای حیات؛ زنده؛ جاندار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
animate
-
جستوجوی دقیق
-
ذی حیات
فرهنگ فارسی معین
(حَ) [ ع . ] (ص مر.) دارای حیات ، زنده ، جاندار.
-
ذی حیات
لغتنامه دهخدا
ذی حیات . [ ح َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) جاناوَر. جانور. زائلة. دارای حیات . زنده . خداوند زندگی . || ذی حیاتی در اینجا نیست ؛احدی . هیچکس . متنفسی . دیاری . زنده ای . جانداری جنبنده ، پرنده ای پر نمی زند.
-
ذی حیات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذیحیاة] ‹ذوحیات› zihayāt دارای حیات؛ زنده؛ جاندار.
-
واژههای مشابه
-
ذِي
فرهنگ واژگان قرآن
صاحب - داراي (حالت منصوب آن "ذا" حالت مجرورش "ذي" و حالت مرفوعش "ذو" و مؤنثش "ذات" مي باشد )
-
stakeholder
ذینفع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] شخص یا سازمانی که فعالانه در کار پروژه شرکت دارد یا نحوۀ اجرا یا تکمیل پروژه بر سود یا زیان او تأثیر میگذارد
-
ذی صلاحیت
فرهنگ فارسی معین
(صَ حِ یَّ) [ ع . ] (ص مر.) دارای صلاحیت ، دارای شایستگی برای مداخله در امری یا انجام کاری .
-
ذی جود
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص .) بخشنده ، سخی .
-
ذی حساب
فرهنگ فارسی معین
(حِ) [ ع . ] (اِمر.)1 - صاحب حساب . 2 - نمایندة وزارت دارایی در یک مؤسسة دولتی .
-
ذی حق
فرهنگ فارسی معین
(حَ قّ) [ ع . ] (ص مر.) دارندة حق ، برحق .
-
ذی ربط
فرهنگ فارسی معین
(رَ) [ ع . ] (ص مر.) دارای رابطه با موضوع مورد نظر.
-
ذی روح
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (ص مر.) دارای روح ، جاندار.
-
ذی شعور
فرهنگ فارسی معین
(شُ) [ ع . ] (ص مر.) دارندة شعور، صاحب ادراک .
-
ذی عقل
فرهنگ فارسی معین
(عَ) [ ع . ] (ص مر.) خردمند، دارندة عقل ، بخرد؛ ج . ذوی العقول .
-
ذی فقار
فرهنگ فارسی معین
(فِ) [ ع . ] (ص مر.) مهره دار.