کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذیم
لغتنامه دهخدا
ذیم . [ ذَ ] (ع مص ) عیب کردن . ذام .
-
ذیم
لغتنامه دهخدا
ذیم . [ ذَ / ذی ] (ع اِ) عیب . (مهذب الاسماء) آهو. ذان . ذاب . ذین . ذام .
-
واژههای همآوا
-
زیم
لغتنامه دهخدا
زیم . [ زَ ] (ع مص ) گفتن کلمه ای و به همان کلمه ساکت گردانیدن کسی را. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || یقال : لاازیم مکانی ؛ یعنی نخواهم گذاشت آن را. (منتهی الارب ). و لاازیم مکانی ؛ واگذار نخواهم کرد جای خود را. (ناظم الاطب...
-
زیم
لغتنامه دهخدا
زیم . [ ی َ ] (ع ص ، اِ) گوشت متفرق بهر موضع و پر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پراکنده از گوشت . امروءالقیس گوید : رقاقها ضرم و جریها خذم و لحمها زیم و البطن مقبوب . (از اقرب الموارد).|| و همچنین متفرق و پراکنده از ستور و از موش . (منته...
-
ضیم
فرهنگ فارسی معین
(ض ) [ ع . ] (اِ.) ظلم ، ستم .
-
ضیم
لغتنامه دهخدا
ضیم . (ع اِ) ناحیه ٔ کوه . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). کرانه ٔ کوه . (منتهی الارب ). کنار. (منتخب اللغات ). کنار رود. (مهذب الاسماء).
-
ضیم
لغتنامه دهخدا
ضیم . [ ض َ ] (اِخ ) رودباری است به سراة، و گویند بلدی است از بلاد هذیل ، و نیز گویند رودباری است منبع آن در کوه بنی صاهله و در ملکان جاری است . (معجم البلدان ). موضعی است به سراة، یا رودباری است ، و یا کوهی . (منتهی الارب ).
-
ضیم
لغتنامه دهخدا
ضیم . [ ض َ ] (ع اِ)ظلم و ستم . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). ج ، ضیوم : و شرف نفس هرآینه از تحمل حیف ابی تواند بود و بقبول ضیم تن در نتوان داد. (جهانگشای جوینی ).
-
ضیم
لغتنامه دهخدا
ضیم . [ ض َ ] (ع مص ) کم کردن حق کسی را. (منتهی الارب ). نقصان کردن حق . (منتخب اللغات ) (تاج المصادر). ستم کردن . (منتخب اللغات ). بیدادی کردن . بیدادی . جور کردن . (تاج المصادر). ضیم الرجل (مجهولاً)؛ ستم کرده شد. کذا ضُیِم َ الرجل و ضوم الرجل . (من...
-
ضیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ضَیم] [قدیمی] zeym ظلم؛ ستم.
-
جستوجو در متن
-
آذین بند
لغتنامه دهخدا
آذین بند. [ ذیم ْ ب َ ] (نف مرکب ) شهرآرای .
-
ذیب
لغتنامه دهخدا
ذیب . [ ذَ ] (ع اِ) عیب . آهو. ذیم .
-
ذام
لغتنامه دهخدا
ذام . (ع اِ) ذان . ذاب . ذین . ذیم . آهو. عیب .