کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذکو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذکو
لغتنامه دهخدا
ذکو. [ ذَک ْوْ ] (ع مص ) ذکاء. ذک . سخت شدن زبانه ٔ آتش . || ذکو طیب ؛ پراکنده شدن بوی خوش . || ذکو شاة؛ گلو بریدن گوسفند. ذبح .
-
واژههای همآوا
-
زکو
لغتنامه دهخدا
زکو. [ زُ ک ُوو ] (ع مص ) زکا و زکاء و زکواً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). بالیدن کودک . (تاج المصادر بیهقی ). گوالیدن . || افزون شدن . || نیکو و لایق آمدن . || خوش عیش گردیدن . (آنندراج ). رجوع به همه ٔ معانی زکاء شود.
-
جستوجو در متن
-
ذک
لغتنامه دهخدا
ذک . [ ذَ ] (ع مص ) ذکاء. ذکو.
-
ذاک
لغتنامه دهخدا
ذاک . [ کِن ْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ذکو. ذاکی . مسک ٌ ذاک ، مشکی تیزبوی . مشکی تندبوی .
-
اذکی
لغتنامه دهخدا
اذکی . [ اَ کا ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از ذکو. زیرک تر. (وطواط) (غیاث اللغات ). تیزخاطرتر: هو ارشح فؤاداً؛ ای اذکی . (منتهی الارب ). || طیب اذکی ؛ بوی خوش تیز و قوی بوی . (منتهی الارب ): و کلما کان لونه اشبع و طعمه اظهر و رائحته اذکی فهو اقوی فی بابه...
-
خدرک
لغتنامه دهخدا
خدرک . [ خ َ رَ ] (اِ) جِرِقّه . جِریغِّه . ضرام . (یادداشت بخط مؤلف ). سوختگی و افروختگی زغال . (ناظم الاطباء). جَمرَة. ذَکوَ خدرک شعله زن . جَذوَه ؛ خدرک آتش . والب ؛ خدرک آتش که فروبمیرد. صَفیف ؛ چیزی که بر خدرک آتش نهند تا کباب گردد. ضَرَمَه ؛ خ...
-
ذکاء
لغتنامه دهخدا
ذکاء. [ ذَ ] (ع مص ، اِمص ) تیزی خاطر. زیرک شدن . (زوزنی ). تیزخاطر شدن . تیزدلی . (دهار). هوش . زود دریافتن . هوشمندی .کیاست . نباهت . هوشیاری . زیرکی . سرعت فهم . ضد بلادت . ذکاء ایاس ، مثل حلم احنف و سخاء حاتم مثل است . رجوع به ایاس شود : نرود هیچ...