کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذکر علت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
با ذکر نام
دیکشنری فارسی به عربی
يعني
-
فکر و ذِکر
فرهنگ گنجواژه
تمام توجه و علاقه.
-
ذِکر و توجه
فرهنگ گنجواژه
سلوک عرفانی و درویشی.
-
ذِکر و دعا
فرهنگ گنجواژه
اوراد، نیایش.
-
ذِکر و مناجات
فرهنگ گنجواژه
دعا.
-
ذِکر و نماز
فرهنگ گنجواژه
عبادت، توسل، دعا، نیایش.
-
مَنبَر و ذکر
فرهنگ گنجواژه
عبادت.
-
جستوجو در متن
-
تعلیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'lil علت ذکر کردن؛ علت و سبب امری را بیان کردن؛ مطلبی را با ذکر دلیل و علت ثابت کردن.
-
تعلیل
واژگان مترادف و متضاد
۱. علتیابی، ذکر علت، علتاندیشی ۲. بهانهتراشی، تعلل ۳. دلیلآوردن، برهان آوردن ۴. علت آوردن، علت ذکر کردن
-
حساب
دیکشنری عربی به فارسی
شمردن , حساب کردن , محاسبه نمودن , حساب پس دادن , ذکر علت کردن , دليل موجه اقامه کردن(با ) , تخمين زدن , دانستن , نقل کردن() حساب , صورت حساب , گزارش , بيان علت , سبب , علم حساب , حساب , حسابي , حسابگر , حسابدان , محاسبه , محاسبات
-
accounts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حساب ها، حساب، گزارش، شرح، صورت حساب، خبر، حکایت، سبب، بیان علت، داستان، پا، حساب کردن، شمردن، محاسبه نمودن، حساب پس دادن، دانستن، مسئول بودن، ذکر علت کردن، دلیل موجه اقامه کردن، تخمین زدن، نقل کردن
-
account
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حساب، گزارش، شرح، صورت حساب، خبر، حکایت، سبب، بیان علت، داستان، پا، حساب کردن، شمردن، محاسبه نمودن، حساب پس دادن، دانستن، مسئول بودن، ذکر علت کردن، دلیل موجه اقامه کردن، تخمین زدن، نقل کردن
-
accounted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حساب شده، حساب کردن، شمردن، محاسبه نمودن، حساب پس دادن، دانستن، مسئول بودن، ذکر علت کردن، دلیل موجه اقامه کردن، تخمین زدن، نقل کردن
-
تعلیل
لغتنامه دهخدا
تعلیل . [ ت َ ] (ع مص ) به چیزی مشغول کردن . (تاج المصادر بیهقی ). مشغول کردن کسی را به طعام و جز آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ): فلان یعلل نفسه بتعلة؛ ای یشغلها و یطعمها. (اقرب الموارد) : و او را بر سبیل تعلیل به ...
-
مصرفات
لغتنامه دهخدا
مصرفات . [ م ُ رِ / م ُ ص َرْ رِ ] (ع اِ) (اصطلاح داروسازی ) از قدیمی ترین وسایل درمان درد است . بقراط بدون اینکه به علت تأثیر آنها اشاره کند خواص آنها را یادآوری کرده و در کتب طبی قرون مختلف انواع مصرفات به تفصیل ذکر شده است و امروز نیز بیش از هر ز...