کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذکاة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذکاة
لغتنامه دهخدا
ذکاة. [ ذَ ] (ع مص ) ذکاء. ذبح . گلو بریدن حیوان : ذکاةالجنین ذکاة امّه . و در فقه ذکات با اختلاف نوع حیوان مختلف باشد. چنانکه ذکاة ماهی در خشکی مردن آن و در شترنحر آن و در گوسفند و گاو و امثال او ذبح آنهاست .
-
واژههای همآوا
-
زکات
فرهنگ واژههای سره
هشت یک
-
زکات
فرهنگ فارسی معین
(زَ) [ ع . زکاة ] (اِ.) 1 - خلاصة چیزی . 2 - بخشی از مال که به مستمند و درویش دهند.
-
زکات
لغتنامه دهخدا
زکات . [ زَ ] (ع اِ) زکوة.خلاصه ٔ چیزی . برگزیده ٔ چیزی . (فرهنگ فارسی معین ). || (اصطلاح فقه ) آنچه به حکم شرع درویش و مستحق را دهند و این کار بر مسلمانان فرض است و زکات برمیوه هایی که برای خوردن عمل آورده باشند و بر میوه های دیگر (نظیر: انگور و خرم...
-
زکاة
لغتنامه دهخدا
زکاة. [ زَ ] (ع اِ) رجوع به زکات و زکوة شود.
-
ذکات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ذکاة] [قدیمی] zakāt ذبح؛ سر بریدن گاو و گوسفند و سایر حیوانات حلالگوشت.
-
زکات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زَکاة و زکوٰة، جمع: زَکَوات] (فقه) zakāt قسمتی از مال که به دستور شرع باید در راه خدا بدهند؛ مقدار معینی از مال است که باید به فقیران و مستحقان داده شود. Δ زکات در نه چیز واجب است: گندم، جو، خرما، کشمش(غلات اربعه)، طلا و نقره (نقد...
-
زکات
واژهنامه آزاد
عامل رشد
-
جستوجو در متن
-
وحیة
لغتنامه دهخدا
وحیة. [ وَ حی ی َ ](ع ص ) مؤنث وحی به معنی سریعة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء): هو احد السموم الوحیة. (ابن البیطار): ذکاة وحیة؛ ای سریعة. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
گلو
لغتنامه دهخدا
گلو. [ گ ُ / گ َ ] (اِ) در اوستا گَرَه (گلو)، پهلوی گروک ، سانسکریت گَلَه ، لاتینی گولا ، ارمنی کول (فروبرده ، بلعیده )، کردی گَرو ، افغانی غاره ، غرئی (گردن ، قصبةالریه )، استی قور (غیرقطعی )، سنگلیچی غر ، خوانساری گلی ، دزفولی گلی ، گیلکی گولی ، کر...