کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذُّکُورَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زکور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] zakur = ژگور
-
جستوجو در متن
-
men
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مردان، مردها، جنس ذکور
-
رجال
دیکشنری عربی به فارسی
مردها , جنس ذکور
-
dicks
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کیک، سوگند، الت ذکور
-
ذکرالحق
لغتنامه دهخدا
ذکرالحق . [ ذِ رُل ْ ح َق ق ] (ع اِ مرکب ) چک ّ. صک ّ. ج ، ذکور حقوق ، ذکور حق . صکوک .
-
ابن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] 'ebn فرزند ذکور؛ پسر.〈 ابنعم: [قدیمی] پسرعمو.
-
phalluses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فالوس، کیر، الت تناسلی مرد، الت ذکور
-
Phallus
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فالوس، کیر، الت تناسلی مرد، الت ذکور
-
ابن
دیکشنری عربی به فارسی
فرزد ذکور , پسر , ولد , زاد , مولود
-
سلیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] salil ۱. فرزند ذکور؛ پسر.۲. بچۀ شتر.
-
phalli
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فاللی، کیر، الت تناسلی مرد، الت ذکور
-
اناث
فرهنگ فارسی معین
( اِ ) [ ع . ] ( اِ.) جِ انثی ؛ زنان . ؛~ و ذکور زنان و مردان .
-
ذکران
فرهنگ فارسی معین
(ذُ) [ ع . ] (اِ.) جِ ذَکَر؛ نران ، نرینگان ، ذکور. مق اناث .
-
لواط
فرهنگ فارسی معین
(لِ) [ ع . ] (مص م .) آمیزش جنسی دو انسان ذکور.
-
ذکر
لغتنامه دهخدا
ذکر. [ ذَ ک ِ ] (ع ص ) نیکوبیاددارنده . ذکور. || (اِ) صیت . آوازه .