کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذَکَرَهُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
استقباح
لغتنامه دهخدا
استقباح . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) زشت شمردن . (منتهی الارب ). زشت داشتن چیزی . (زوزنی ). ضد استحسان : ما یستقبح ذکره .
-
ذویب
لغتنامه دهخدا
ذویب . [ ذُ وَ ] (اِخ ) ابن شعثن العنبری . ذکره العقیلی فی الصحابة و لااعرفه و قد ذکره ابن ابی حاتم فقال ذویب بن شعثم هکذابالمیم و ذکره العقیلی بالنون قال ابن ابی حاتم العنبری یعرف بالکلاح قدم علی النبی صلی اﷲ علیه و آله و سلم فقال له ما اسمک فقال ال...
-
ذوالخرق
لغتنامه دهخدا
ذوالخرق . [ ذُل ْ خ ِ رَ ] (اِخ ) ابن شریح بن سیف . شاعری است از عرب . یا ابن شریح بن ارام بن دارم . یکی از شعرای جاهلیّت . ذکره ابن حبیب فی تسمیة شعراءالقبائل . ذکره الاَّمدی . (از المرصّع ابن الاثیر).
-
ذوالکعب
لغتنامه دهخدا
ذوالکعب . [ ذُل ْ ک َ ] (اِخ ) لقب نعمان بن عمیربن ثعلبةبن سعد الاسعد. و کان شریفا. ذکره الحاربی . (از حاشیه ٔ المرصع خطی ). || لقب نعیم بن سویدبن خالدبن عبادبن عمیربن ثعلبة و هو نعمان و کان شریفاً. ذکره ابن الکلبی . (از المرصع خطی ).
-
ذوالخرق
لغتنامه دهخدا
ذوالخرق . [ ذُل ْ خ ِ رَ ] (اِخ ) نعمان بن راشدبن معاویةبن وهب بن عبد الأشهل ، سیّد بنی عمیره است . ذکره ابن الکلبی . (از المرصّع).
-
ذوالنور
لغتنامه دهخدا
ذوالنور. [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) لقب عامربن عبدالحرث بن نغیض شاعر است . ذکره الامدی . (نقل از حاشیه ٔ نسخه ٔ خطی المرصع).
-
طدان
لغتنامه دهخدا
طدان . [ طَ ] (اِخ ) موضع بالبادیه فی شعر البحتری . کذا ذکره الزمخشری ، و لاادری ما صحته . (معجم البلدان ج 6 ص 33).
-
لجلاج
لغتنامه دهخدا
لجلاج . [ ل َ ] (اِخ ) (الَ ...) ابن حکیم السلمی اخوالجحاف . ذکره ابن مندة و قال له صحبة. (الاصابه ج 6 ص 6).
-
مذکرة
لغتنامه دهخدا
مذکرة. [ م ُ ک َ رَ ] (ع ص ) زن که به مردان ماند. (منتهی الارب ) (ازناظم الاطباء). مُذَکَّرَة. متذکره . ذکره . (یادداشت مؤلف ).
-
لمیس
لغتنامه دهخدا
لمیس . [ ل َ ] (اِخ ) ابوسلمی من اعراب البصرة. روی حدیثه عمروبن جبلة. ذکره ابن مندة مختصراً. (الاصابة ج 6 ص 9).
-
حرمازی
لغتنامه دهخدا
حرمازی . [ ] (اِخ ) سمعانی گوید: هذه النسبة الی ... و هو ابوذروة الحرمازی . یعد فی الصحابة. ذکره ابوبشر الدولابی فی کتاب الاسماء و الکنی .
-
طاهر سر
لغتنامه دهخدا
طاهر سر. [ هَِ رِ س ِرر ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) کسی را نامند که طرفةالعینی از یاد حق جل ذکره غافل نباشد. (کشاف اصطلاحات الفنون ) آنکه به یک چشم بر هم زدن از خدا غافل نشود. (تعریفات جرجانی ).
-
ناحق شناس
لغتنامه دهخدا
ناحق شناس . [ ح َ ش ِ ] (نف مرکب ) ناسپاس . بی وفا. نمک بحرام . بی داد. (ناظم الاطباء). ناسپاس و بی وفا. (آنندراج ) : ایزد عز ذکره همه ناحقشناسان کفار نعمت را بگیراد. (تاریخ بیهقی ص 475).
-
لقیط
لغتنامه دهخدا
لقیط. [ ل َ ](اِخ ) ابن تاشر. له ادراک ذکره ابن یونس و قال قدیم له ذکر فی الاخبار و شهد فتح مصر. (الاصابة ج 6 ص 12).
-
لقیم
لغتنامه دهخدا
لقیم . [ ل ُ ق َ ] (اِخ ) ابن سرح التنوخی . له اِدراک . ذکره ابن یونس و قال شهد فتح مصر. (الاصابة ج 6 ص 12).