کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذَوَيْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ذوی العین
لغتنامه دهخدا
ذوی العین . [ ذَ وِل ْ ع َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) ج ِ ذوالعین هوالذی یری الحق ظاهراً و الخلق باطناً فیکون الخلق عنده مرآت الحق لظهور الحق عنده باختفاء الخلق فیه اختفاء المرآة بالصور. (تعریفات ).
-
ذوی الفرائض
لغتنامه دهخدا
ذوی الفرائض . [ ذَ وِل ْ ف َ ءِ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) میراث برندگان بفریضة. ج ِ ذوالفریضة.
-
ذوی الفروض
لغتنامه دهخدا
ذوی الفروض . [ ذَ وِل ْ ف ُ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) صاحبان فریضة در ارث .
-
ذوی القرابات
لغتنامه دهخدا
ذوی القرابات . [ ذَ وِل ْ ق َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) ج ِ ذوالقرابة. نزدیکان . کسان . خویشان . خویشاوندان .
-
ذوی القرابة
لغتنامه دهخدا
ذوی القرابة. [ ذَ وِل ْ ق َ ب َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) نزدیکان . کسان . خویشان . خویشاوندان . ج ِ، ذوالقرابة.
-
ذوی القربة
لغتنامه دهخدا
ذوی القربة. [ ذَ وِل ْ ق ُ ب َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) ج ِ ذوالقربة.
-
ذوی القربی
لغتنامه دهخدا
ذوی القربی . [ ذَ وِل ْ ق ُ با ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب )ج ِ ذوالقربی . نزدیکان . کسان . خویشان . خویشاوندان .
-
ذوی الاحترام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ‹ذووالاحترام› [قدیمی] zavel'ehterām صاحبان احترام؛ صاحبان حرمت.
-
ذوی الارحام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹ذووالارحام› [قدیمی] zavel'arhām اقربا؛ خویشان نسبی.
-
ذوی الالباب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹ذووالالباب› [قدیمی] zavel'albāb صاحبان خرد؛ خردمندان.
-
ذوی الحقوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹ذووالحقوق› [قدیمی] zavelhoquq صاحبان حق؛ دارندگان حق.
-
ذوی العقول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹ذووالعقول› [قدیمی] zavel'oqul صاحبان عقل؛ مردمان عاقل؛ خردمندان.
-
ذوی القربی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ذوالقربی] [قدیمی] zavelqorbā =ذوالقربی
-
واژههای همآوا
-
ذَوِي
فرهنگ واژگان قرآن
صاحبان (دراصل "ذوين " بوده که چون در عبارت "ذَوِي ﭐلْقُرْبَىٰ "مضاف واقع شده نون آن حذف گرديده،ذوي القربي : خويشاوندان )