کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذَهَبَتْ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذَهَبَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
رفت (مؤنث ، درعبارت "ذَهَبَتْ أَزْوَاجُهُم " چون جمله با فعل شروع شده فعل آن رابا اين که معني جمع مي دهد مفرد مي آوريم)
-
واژههای همآوا
-
ذهبة
لغتنامه دهخدا
ذهبة. [ ذَ هََب َ ] (ع اِ) ذَهب . زر. || یکی زر. || قطعه ٔ زر. پاره ٔ زر. قراضه ٔ زر. شکاله ٔ زر.
-
ذهبة
لغتنامه دهخدا
ذهبة. [ ذِ هََ ب َ] (ع اِ) باران ریزه یا باران بسیار. (منتهی الارب ).باران که زمین خراب کند. (مهذب الاسماء). ج ، ذهاب .
-
زهبة
لغتنامه دهخدا
زهبة. [ ] (ع اِ) مهمات و ساز و برگ سپاه . (از دزی ج 1 ص 608).
-
زهبة
لغتنامه دهخدا
زهبة. [ زُ ب َ ] (ع اِ) زهب . رجوع به همین کلمه شود.
-
جستوجو در متن
-
کمیهی
لغتنامه دهخدا
کمیهی . [ ک ُم ْ م َ ها ] (ع ص ) سرگشته . یقال : ذهبت ابله کمیهی ؛ ای رکبت رأسها و لاتدری این تتوجه . (منتهی الارب ). سرگشته . یقال : ذهبت ابله کمیهی ؛ ای لم یدر این ذهبت . (ناظم الاطباء). ذهبت ابله کمیهی ، کذهبت عُمَّیهی ̍؛یعنی ندانست که شترش کجا ر...
-
هنی
لغتنامه دهخدا
هنی . [ هََ ن ْی ْ ] (ع مص ) کردن . (منتهی الارب ): ذهبت و هنیت ؛ کنایه از رفتم و کاری را کردم . (از اقرب الموارد).
-
عمهی
لغتنامه دهخدا
عمهی . [ ع ُم ْ م َ ها ] (ع اِ) ذهبت ابله العمهی ؛ دانسته نمیشود که شتران او کجا رفتند. (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). عمیهی . رجوع به عُمَّیهی ̍ شود.
-
قراءة
لغتنامه دهخدا
قراءة. [ ق ِ ءَ ] (ع اِ) مرگامرگی . گویند: ذهبت قراءة البلاد، و مردم حجاز گویند: قِرة البلادبدون همزه بدین معنی که اگر پس از آن کسی بیمار گردداز وبای شهر و مرضهای شهر نیست . (از منتهی الارب ).
-
فلانة
لغتنامه دهخدا
فلانة. [ ف ُ ن َ ] (ع ضمیر مبهم ) مؤنث فلان . زنی غیرمعلوم . غیرمنصرف است و تنوین نمی گیرد: ذَهَبَت ْ فُلانةُ. (از اقرب الموارد) (از المنجد): و أمّا فُلانةُ فأدرکها رأی ُ النساء. (نهج البلاغه خطبه ٔ 156). و رجوع به فلان و فلانه شود.
-
وامئة
لغتنامه دهخدا
وامئة. [ م ِ ءَ ] (ع اِ) بلا و سختی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). داهیة. گویند: وقع فلان فی وامئة؛ ای داهیة. (منتهی الارب ). || ذهب ثوبی فماادری وامئته ؛ ای داهیته التی ذهبت ْبه . (منتهی الارب )؛ رفت جامه ٔ من و نمی دانم که برد آن را و ...
-
تمشی
لغتنامه دهخدا
تمشی . [ ت َ م َش ْ شی ] (ع مص ) رفتن توش (تبش ) شراب و آنچه بدان ماند در اندامها. (تاج المصادر بیهقی ). برفتن تپش شراب و مانند آن در اندامها، یقال : تمشت فیه حمیاالکأس ؛ ای ذهبت و جرت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جامس
لغتنامه دهخدا
جامس . [ م ِ ] (ع ص ) از جُموس . بسته . افسرده . جامد. (منتهی الارب ) (المنجد) (آنندراج ). ماء جامس . آب ایستاده و افسرده . || گیاه پژمرده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نبات جامس ؛ ذهبت غضوضته ؛ یعنی گیاهی که طراوت آن ازمیان رفته .