کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذَائِقَةُ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذَائِقَةُ
فرهنگ واژگان قرآن
چشنده
-
واژههای مشابه
-
ذائقه
واژگان مترادف و متضاد
۱. چشایی ۲. مذاق ۳. طعم، مزه
-
ذائقة
لغتنامه دهخدا
ذائقة. [ ءِ ق َ ] (ع ص ) نعت فاعلی . تأنیث ذائق : کل نفس ذائقةالموت . (قرآن 185/3 و 35/21 و 57/29). || (اِ) حس ّ چشیدن . چشائی . چشش . قوه ای که جانوران بدان مزه ٔ چیزها دریابند. قوّه ای در حیوان که طعوم بدان درک کند و میان شیرینی و تلخی و شوری و تر...
-
ذائقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذائقَة] (زیستشناسی) zā'(y)eqe چشایی؛ از حواس پنجگانه که با آن مزۀ چیزها دریافته میشود و آلت آن زبان است.
-
حس ذائقة
لغتنامه دهخدا
حس ذائقة. [ ح ِ س س ِ ءِ ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) ذوق . چشائی . قوه ٔ تمییز طعوم . یکی از حواس خمسه ٔ ظاهری . رجوع به حس شود.
-
خوش ذائقه
لغتنامه دهخدا
خوش ذائقه . [ خوَش ْ / خُش ْ ءِ ق َ / ق ِ ] (ص مرکب ) خوشمزه . لذیذ. گوارا. (ناظم الاطباء). || آنکه هر غذائی را نخورد. آنکه بهترین اغذیه را خورد. || کنایه از بلندطبع. کنایه از سخت گیر در انتخاب .
-
جستوجو در متن
-
ذایقه
واژگان مترادف و متضاد
ذائقه، چشایی، مذاق
-
بویایی
واژگان مترادف و متضاد
شامه، مشام ≠ چشایی، ذائقه
-
sapor
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صورور، مزه، ذائقه
-
gustative
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مهربان، چششی، ذائقه اي
-
tasteless
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بی مزه، بی سلیقه، بی ذائقه
-
sapors
دیکشنری انگلیسی به فارسی
sapors، مزه، ذائقه
-
sapour
دیکشنری انگلیسی به فارسی
سابور، ذائقه، مزه