کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذوی القربی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ذوی القرابات
لغتنامه دهخدا
ذوی القرابات . [ ذَ وِل ْ ق َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) ج ِ ذوالقرابة. نزدیکان . کسان . خویشان . خویشاوندان .
-
ذوی القرابة
لغتنامه دهخدا
ذوی القرابة. [ ذَ وِل ْ ق َ ب َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) نزدیکان . کسان . خویشان . خویشاوندان . ج ِ، ذوالقرابة.
-
ذوی القربة
لغتنامه دهخدا
ذوی القربة. [ ذَ وِل ْ ق ُ ب َ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) ج ِ ذوالقربة.
-
ذوی الاحترام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ‹ذووالاحترام› [قدیمی] zavel'ehterām صاحبان احترام؛ صاحبان حرمت.
-
ذوی الارحام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹ذووالارحام› [قدیمی] zavel'arhām اقربا؛ خویشان نسبی.
-
ذوی الالباب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹ذووالالباب› [قدیمی] zavel'albāb صاحبان خرد؛ خردمندان.
-
ذوی الحقوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹ذووالحقوق› [قدیمی] zavelhoquq صاحبان حق؛ دارندگان حق.
-
ذوی العقول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹ذووالعقول› [قدیمی] zavel'oqul صاحبان عقل؛ مردمان عاقل؛ خردمندان.
-
جستوجو در متن
-
ذوالقربی
فرهنگ فارسی معین
( ~. قُ با) [ ع . ] (اِمر.) خویش ، خویشاوند؛ جِ ذوی القربی .
-
ذوالقربی
لغتنامه دهخدا
ذوالقربی . [ ذُل ْ ق ُ با ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) خداوند نزدیکی رحم . خویش . خویشاوند. ج ، ذوی القربی .
-
سالم
لغتنامه دهخدا
سالم . [ ل ِ ] (اِخ ) (995 - 1046 هَ . ق .) ابن احمدبن شیخان . از متصوفان فاضل ، از مردم مکه است . او راست : «بلغة المرید» در تصوف ، و «تمشیة اهل الیقین » و «الاخبار و الانباءبشعاری ذوی القربی الالباء». (الاعلام زرکلی ص 354).
-
زبیدی
لغتنامه دهخدا
زبیدی . [ زَ ] (اِخ ) یحیی بن سیدعمر مقبول ، محدث یمنی مشهور به اهدل ، متوفی در 1147 هَ . ق . او راست : فضایل ذوی القربی ، و القول السدید فیما احدث من العمارة بجامع زبید. (از هدیة العارفین ج 2 ص م 534).
-
کتیبة
لغتنامه دهخدا
کتیبة. [ ک َ ب َ ] (اِخ ) قلعه ای است به خیبر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قلعه ای از قلعه های خیبر بود. هنگامی که خیبر را تقسیم کردند این قلعه به خمس و سهم نبی وسهم ذوی القربی و یتیمها و مسکینان اختصاص یافت . (از معجم البلدان ). رجوع به معجم البلدان ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲبن محمدبن ابی بکر طبری معروف به محب ّ طبری و ملقب به محب ّالدین مکی شافعی . مولد او در 615 هَ . ق . و وفات او را صاحب کشف الظنون در غالب مواضع به سال 694 و در دو مورد 696 و در یک جا 693 گفته است . وی درک صحبت ابوالعبا...
-
ذومتربة
لغتنامه دهخدا
ذومتربة. [ م َ رَ ب َ ] (ع ص مرکب ) درویش . فقیر. بی چیز. || لاصق بالارض . با زمین دوسیده . بزمین چفسیده . و منه قوله تعالی : او مسکیناً ذامتربة (قرآن 90 / 16). و ابوالفتوح رازی در تفسیر آیات ، فلا اقتحم العقبة و ما ادریک ما العقبة فک رقبة او اطعام ف...