کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذوی القربی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ذوی القربی
/zavelqorbā/
معنی
=ذوالقربی
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذوی القربی
فرهنگ فارسی معین
( ~. قُ با) [ ع . ذووالقربی ] (ص مر.) نزدیکان ، خویشان .
-
ذوی القربی
لغتنامه دهخدا
ذوی القربی . [ ذَ وِل ْ ق ُ با ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب )ج ِ ذوالقربی . نزدیکان . کسان . خویشان . خویشاوندان .
-
ذوی القربی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ذوالقربی] [قدیمی] zavelqorbā =ذوالقربی
-
واژههای مشابه
-
ذَوِي
فرهنگ واژگان قرآن
صاحبان (دراصل "ذوين " بوده که چون در عبارت "ذَوِي ﭐلْقُرْبَىٰ "مضاف واقع شده نون آن حذف گرديده،ذوي القربي : خويشاوندان )
-
ذَوَيْ
فرهنگ واژگان قرآن
دو صاحب (تثنيه "ذا" اصلش ذوين بوده که چون در عبارت "ذَوَيْ عَدْلٍ "مضاف واقع شده نون آن حذف گرديده)
-
ذوی الاوتار
فرهنگ فارسی معین
(ذَ وِ لْ اَ) [ ع . ] (ص مر.) آلات موسیقی زهی .
-
ذوی العقول
فرهنگ فارسی معین
(ذَ وِ لْ عُ قُ) [ ع . ذوالعقول ] (ص مر.) خردمندان ، بخردان .
-
ذوی الاَّکال
لغتنامه دهخدا
ذوی الاَّکال . [ ذَ وِل ْ ] (ع اِ مرکب ) ذووالاَّکال . مهتران قبیله که چهارم حصه ٔ غنیمت بهر خود گیرند. (از منتهی الارب ). و رجوع به ذووالاَّکال شود.
-
ذوی الاحترام
لغتنامه دهخدا
ذوی الاحترام . [ ذَ وِل ْ اِ ت ِ ] (ع ص مرکب ) صاحبان حرمت : حکام ذوی الاحترام .
-
ذوی الاحتشام
لغتنامه دهخدا
ذوی الاحتشام . [ ذَ وِل ْ اِ ت ِ ] (ع ص مرکب ) خداوندان حشمت : حکام ذوی الاحتشام .
-
ذوی الاذناب
لغتنامه دهخدا
ذوی الاذناب . [ ذَ وِل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) دنباله داران : کواکب ذوی الاذناب . رجوع به ذوذنب شود.
-
ذوی الارحام
لغتنامه دهخدا
ذوی الارحام .[ ذَ وِل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) خویشان نسبی .
-
ذوی الاضلاع
لغتنامه دهخدا
ذوی الاضلاع . [ ذَ وِل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) خداوندان برها و پهلوها. خداوندان دنده ها.
-
ذوی الاظلاف
لغتنامه دهخدا
ذوی الاظلاف . [ ذَ وِل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) سم شکافتگان چون گوسفند و گاو و مانند آن . زنگله داران .