کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذوحسب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ذوحسب
/zuhasab/
معنی
صاحب حسب؛ دارای گوهر و شرف و بزرگواری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذوحسب
فرهنگ فارسی معین
(حَ سَ) [ ع . ] (ص مر.)دارایِ نژاد نیک .
-
ذوحسب
لغتنامه دهخدا
ذوحسب . [ ح َ س َ ] (ع ص مرکب ) خداوند گوهر نیک . صاحب بزرگواری : گویم آنگاه بیارید یکی داروی خواب یاد باد ملکی ذوحسبی ذونسبی .منوچهری .
-
ذوحسب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] zuhasab صاحب حسب؛ دارای گوهر و شرف و بزرگواری.