کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذوثلاث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذوثلاث
لغتنامه دهخدا
ذوثلاث . [ ث ُ ] (ع اِ مرکب ) نوار هودج شتر.
-
واژههای مشابه
-
ذوثلاث الوان
لغتنامه دهخدا
ذوثلاث الوان . [ ث َ ث َ اَ ] (ع اِ مرکب ) ذوثلاثة الوان . طریفلن . حومانه . عونیه .
-
ذوثلاث حبات
لغتنامه دهخدا
ذوثلاث حبات . [ ث َ ث َ ح َب ْ با ] (ع اِ مرکب ) زعرور. (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). (ابن البیطار). کیلدارو. تفاح الجبلی . مسبیلس . طریقوقون . طریققن . ذوثلاث نویات . ارونیا. و رجوع به ارونیا شود.
-
ذوثلاث شعب
لغتنامه دهخدا
ذوثلاث شعب . [ ث َ ث َ ش ُ ع َ ] (ع ص مرکب ) صاحب سه شاخه : اِنْطَلِقوا الی ظِل ة ذی ثَلث ِ شُعَب . (قرآن 77 / 30)؛ بروید بسوی سایه ٔ صاحب سه شاخه یعنی دود. (تفسیر ابوالفتوح ج 5 ص 454) و در تفسیر آن گوید: بروید به سایه ای که سه شاخ و سه جانب دارد گفت...
-
ذوثلاث شوکات
لغتنامه دهخدا
ذوثلاث شوکات . [ ث َ ث َ ش َ ] (ع اِ مرکب ) شکاعی . (داود ضریر انطاکی ). زعم قوم انه الشکاعی . (ابن البیطار). ذوثلاثة .
-
ذوثلاث نویات
لغتنامه دهخدا
ذوثلاث نویات . [ ث َ ث َ ن َ وَ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ذوثلاث حبات شود.
-
ذوثلاث ورقات
لغتنامه دهخدا
ذوثلاث ورقات . [ ث َ ث َ وَ رَ ] (ع اِ مرکب ) این نام بر چند گیاه اطلاق می شود. شکاعی . رجوع به ذوثلث شوکات شود. دو نوع حندقوقی . || حومانة. || ذوثلاث الوان . رجوع به همین ماده شود. فصفصة. یونجه . شبدر. || نوعی از خصی الثعلب . ابن البیطار گوید: یقال ...
-
جستوجو در متن
-
طریققن
لغتنامه دهخدا
طریققن . [ طَ ق ُ ق ُ ] (معرب ، اِ) ذوثلاث حبات . مسبیلس . زعرور. ارونیا. ذوثلاث نویات . رجوع به طریقوقن و طریقوقون و طروقوقون شود.
-
ذوثلاثة اوراق
لغتنامه دهخدا
ذوثلاثةاوراق . [ ث َ ث َ ت َ اَ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ذوثلاث ورقات به معنی شبدر شود. طرفیلن ، طریفولیون .
-
ذوخمسة الوان
لغتنامه دهخدا
ذوخمسة الوان . [ خ َ س َ ةََ اَ ] (ع اِ مرکب ) رجوع به ذوثلاث الوان شود.
-
زعرور جبلی
لغتنامه دهخدا
زعرور جبلی . [ زُ رِ ج َ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تفاح بری است و الج نیز خوانند و آرونیا و ذوثلاث حبات نیز خوانند. رجوع به اختیارات بدیعی ، ماده ٔ قبل و زعرور شود.
-
سینة
لغتنامه دهخدا
سینة. [ ن َ ] (ع اِ) دندانه . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (تاج العروس ) (منتهی الارب ): فلان لایحسن سینة من سینة؛ ای شعبة من شعبة و هو ذوثلاث شعب . (منتهی الارب ).
-
ذوثلاثة الوان
لغتنامه دهخدا
ذوثلاثة الوان . [ ث َ ث َ ت َ اَ ] (ع اِ مرکب ) طریفلن . (داود ضریر انطاکی ). و ابن البیطار گوید: یقال علی الثبات المسمی بالیونانیة طریفیلیون و زعم ابن واقد انه الثربد ولیس به . (ابن البیطار). رجوع به ذوثلاث الوان شود.