کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذوثعلبان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذوثعلبان
لغتنامه دهخدا
ذوثعلبان . [ ث َ ل َ ] (اِخ ) نام مردی ترسا از مردم یمن که در فاجعه ٔ اصحاب اخدود، انجیلی نیم سوخته به قصد تظلم از ذونواس حمیری به قیصر برد. (مجمل التواریخ و القصص ص 169).
-
ذوثعلبان
لغتنامه دهخدا
ذوثعلبان . [ ث َ ل َ ] (ع اِ مرکب ) قسمی بیماری است و شاید داء الثعلب باشد.
-
واژههای مشابه
-
ذوثعلبان الاصغر
لغتنامه دهخدا
ذوثعلبان الاصغر. [ ث َ ل َ نِل ْ اَ غ َ ] (اِخ ) نام یکی از ملوک حمیر.
-
ذوثعلبان الاکبر
لغتنامه دهخدا
ذوثعلبان الاکبر. [ ث َ ل َ نِل ْ اَ ب َ ] (اِخ ) نام یکی از ملوک حمیر.
-
جستوجو در متن
-
ثعلبان
لغتنامه دهخدا
ثعلبان . [ ث ُ ل َ ] (ع اِ) روباه نر. || ذوثعلبان ؛ بیماریی است .
-
ذونواس
لغتنامه دهخدا
ذونواس . [ ن ُ ] (اِخ ) لقب کعب یا زرعة. یکی از ملوک و اذواء یمن . او ذوشناتر را بکشت و بجای وی نشست و از آنرو او را ذونواس گویند که دو گیسو بر دوش دروا و جنبان داشت . صاحب مجمل التواریخ و القصص گوید: ملک ذوشناتر سبع و عشرون سنة... مردی ستمگر و بد فع...