کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذوایب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ذوایب
معنی
(ذَ یِ) [ ع . ذوائب ] (اِ.) جِ ذؤابه . 1 - پیشانی ها. 2 - روییدنگاه های موی بر پیشانی . 3 - گیسوان .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذوایب
فرهنگ فارسی معین
(ذَ یِ) [ ع . ذوائب ] (اِ.) جِ ذؤابه . 1 - پیشانی ها. 2 - روییدنگاه های موی بر پیشانی . 3 - گیسوان .
-
ذوایب
لغتنامه دهخدا
ذوایب . [ ذَ ی ِ ] (ع اِ) ذوائب . ج ِ ذَوابة. گیسوها. مویهای پیش سر. علاقه ها. || بلندترین و بهترین چیزها.
-
جستوجو در متن
-
سجنجل
لغتنامه دهخدا
سجنجل . [ س َ ج َ ج َ ] (معرب ، اِ) آینه ، و این لفظ رومی است . (غیاث ) (آنندراج ) (منتهی الارب ). آینه . (اقرب الموارد). آینه ٔ چینی . (دهار) (زمخشری ). آینه ٔ روئین . (مهذب الاسماء). در رومی آینه است . (المعرب جوالیقی ص 179) : مهفهفة بیضاء غیر مُفا...