کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذوالنور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ذوالنور
/zonnur/
معنی
صاحب روشنایی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذوالنور
فرهنگ نامها
(تلفظ: zolnur) (عربی) صاحب و خداوند نور ؛ (در اعلام) لقب یکی از صحابه رسول الله (ص).
-
ذوالنور
فرهنگ فارسی معین
(ذُ نّ) [ ع . ] (ص مر.) خداوند روشنایی .
-
ذوالنور
لغتنامه دهخدا
ذوالنور. [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) لقب سراقةبن عمرو. از المرصعبن اثیر خطی و او از ابن ماکولا روایت میکند.
-
ذوالنور
لغتنامه دهخدا
ذوالنور. [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) لقب عامربن عبدالحرث بن نغیض شاعر است . ذکره الامدی . (نقل از حاشیه ٔ نسخه ٔ خطی المرصع).
-
ذوالنور
لغتنامه دهخدا
ذوالنور. [ ذُن ْ نو ] (اِخ ) لقب عبدالرحمن بن ربیعة الباهلی . و او را ترک بزمان عمر در باب الابواب بکشتند.
-
ذوالنور
لغتنامه دهخدا
ذوالنور. [ ذُن ْنو ] (اِخ ) لقب طفیل بن عمرودوسی صحابیست . آنگاه که رسول اکرم وی را بدعوت بنودوس بمسلمانی میفرستاد در حق وی دعا کرد و فرمود، اللهم نورله ، فسطع نور بین عینیه فقال اخاف ان یکون مثلة. (ای عقوبة و نکالاً او عبرةً) فتحول الی طرف سوطه فکان...
-
ذوالنور
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] zonnur صاحب روشنایی.
-
جستوجو در متن
-
عبدالرحمان
لغتنامه دهخدا
عبدالرحمان . [ ع َ دُرْ رَ ] (اِخ ) ابن ربیعةبن یزیدالباهلی ملقب به ذالنور بود. وی از جانب عمربن الخطاب قضاء لشکریانی که به قادسیه میرفتند یافت . سپس او را ولایت باب وقتال ، با ترکان و خزران داد. وی به سال 32 هَ . ق . درگذشت . (از الاعلام زرکلی ). و ...
-
طفیل
لغتنامه دهخدا
طفیل . [ طُ ف َ ] (اِخ ) ابن عمروبن طریف بن العاص الدوسی الازدی ، ملقب به ذوالنور. صحابی و از اشرف عرب به جاهلیت و اسلام و مردی شاعر و غنی و مهماندار و مطاع قوم بود و به یمامة کشته شد (11 هَ . ق .). (الاعلام زرکلی ج 2 ص 448) (حبیب السیر ج 1 ص 156) (م...