کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذوالمنار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذوالمنار
لغتنامه دهخدا
ذوالمنار. [ ذُل ْ م ِ ] (اِخ ) لقب ابرهةبن تبعبن رائس . یکی از ملوک یمن . گویند از آنرو بدو ذوالمنار گفتند که او نخستین کس بود که برای راهنمائی کاروانیان در راهها نصب منارها کرد. و در مجمل التواریخ و القصص آمده است که ، ملک ابرهة ذوالمنار، مائة و ثما...
-
جستوجو در متن
-
ابرهه
لغتنامه دهخدا
ابرهه . [ اَ رَ هََ ] (اِخ ) ابن حارث رائش ، ملقب به ذوالمنار. از ملوک یمن و او دومین تُبَّع باشد.
-
ذوالاذعار
لغتنامه دهخدا
ذوالاذعار. [ ] (اِخ ) پسر ابرهة ذوالمنار موسوم به افریقیس . یا عبدبن ابرهة برادر ذوالمنار. یکی از ملوک یمن . صاحب مجمل التواریخ و القصص گوید: و روایت است که [ ذوالمنار ابرهة ] به زمین نسناسان بگذشت ... در سیرالملوک گوید که دهان و چشم ایشان بر سینه بو...
-
منار
لغتنامه دهخدا
منار. [ م َ ] (ع اِ) روشنی جای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). موضع نور. (اقرب الموارد). || چراغدان و جای بلند که بر آن چراغ افروزند چرا که این صیغه ٔ اسم ظرف است به معنی جای نور. (غیاث ) (آنندراج ). جای بلندی که بر آن چراغ افروزند. (از ناظم الاطباء...
-
تبع
لغتنامه دهخدا
تبع. [ ت ُب ْ ب َ ] (اِخ ) نام وی حارث بن قیس بن صیفی بن سباء الاصغربن حمیربن سبا . خواندمیر در شرح احوال وی آرد: چون حمیربن سبا بعالم دیگر انتقال فرمود اختلاف در قبیله ٔ او پیدا شد و یکی از ایشان در مدینه ٔ سبا و دیگری در بلاد حضرموت پادشاه گشتند و ...
-
ذوالقرنین ثانی
لغتنامه دهخدا
ذوالقرنین ثانی . [ذُل ْ ق َ ن َ ن ِ] (اِخ ) در مجمل التواریخ والقصص ص 31 آمده است : اسکندر الرومی و هو ذوالقرنین الثانی - انتهی . و حق همین است چه ذوالقرنین قرآن خبر از زمانهائی میدهد که تواریخ دسترس فعلی بشر از آن خبری ندارد و ذوالقرنین رومی را همان...