کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذوائب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ذوائب
/zavā'eb/
معنی
۱. ناصیه.
۲. موی پیش سر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذوائب
لغتنامه دهخدا
ذوائب . [ ذَ ءِ ] (ع اِ) ج ِ ذؤآبة. ناصیة یا منبت موی برناصیة. گیسوها و موهای پیش سر. گیسوان : معنبر ذوائب معقد عقایص مسلسل غدائر سجنجل ترائب . حسن متکلم . || آن قسمت ها از نعل که بزمین ساید: بای ّمکان لم اجرّ ذُؤآبتی . || برترین و بالاترین و بهتری...
-
ذوائب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ذُؤابَة] [قدیمی] zavā'eb ۱. ناصیه.۲. موی پیش سر.
-
جستوجو در متن
-
ذوایب
فرهنگ فارسی معین
(ذَ یِ) [ ع . ذوائب ] (اِ.) جِ ذؤابه . 1 - پیشانی ها. 2 - روییدنگاه های موی بر پیشانی . 3 - گیسوان .
-
ذوایب
لغتنامه دهخدا
ذوایب . [ ذَ ی ِ ] (ع اِ) ذوائب . ج ِ ذَوابة. گیسوها. مویهای پیش سر. علاقه ها. || بلندترین و بهترین چیزها.
-
عقائص
لغتنامه دهخدا
عقائص . [ ع َ ءِ ] (ع اِ) عقایص . ج ِ عَقیصَة. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مویهای بافته و تاب داده . (آنندراج ). رجوع به عقیصة شود : معنبر ذوائب معقد عقائص مسلسل غدایر سجنجل ترائب .حسن متکلم .
-
ذوابة
لغتنامه دهخدا
ذوابة. [ ذُ ب َ ] (ع اِ) ناصیه یا منبت موی بر ناصیه . پیشانی یا رستنگاه موی بر پیشانی . || موی بالای پیشانی اسب . || گیسو. (دهار). یک لاغ گیسو. گیسوی بافته شده . ضفیرة. عقیصة. || علاقه ٔ دسته ٔ شمشیر. منگوله . ریشه . || علاقه ٔ شمشیر. || پاره ٔ پوست ...
-
موبند
لغتنامه دهخدا
موبند. [ ب َ ] (اِ مرکب ) بندی که بدان مویهای سر را بهم پیوسته دارند. شریطه ای که بدان مویها را می بندند. (ناظم الاطباء) : سراسر سرآغوش و والا و موبندچو خوبان گلروی مشکین ذوائب . نظام قاری .ای مقنعه و شدّه مرا صبحی و شامی موبند و سرانداز چو نوری و ظل...
-
صدغ
لغتنامه دهخدا
صدغ . [ ص ُ ] (ع اِ) مابین چشم و گوش مردم . (منتهی الارب ) (بحر الجواهر) (مقدمه ٔ ترجمان القرآن ). میان گوشه ٔ ابرو و گوش است و آن را شقیقه نیز گویند. (غیاث اللغات ). میان دنبال چشم و گوش . (مهذب الاسماء). بناگوش . (تفلیسی ). کلالک . (ذخیره ٔ خوارزمش...
-
کواعب
لغتنامه دهخدا
کواعب . [ ک َ ع ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ کاعب و کاعبة. دختران پستان برآمده . (از اقرب الموارد) (از معجم متن اللغة). زنان نارپستان . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) : خرامان بت من میان جواری چو حور بهشتی میان کواعب . امیر معزی . به بوتراب که شاه بهشت و کوثر اوست ...
-
معقد
لغتنامه دهخدا
معقد. [ م ُ ع َق ْ ق َ ] (ع ص ) گره بسته . گره دار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخن پوشیده و دور. خلاف واضح . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سخن پوشیده و دور و غامض . (ناظم الاطباء). کلام غامض . (اقرب الموارد). در بهار عجم نوشت...
-
قرن
لغتنامه دهخدا
قرن . [ ق َ ] (ع اِ)شاخ و سرون . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). تندی سر مردم که جای سرون حیوان است . (منتهی الارب )(آنندراج ). جای شاخ از سر انسان . (اقرب الموارد).- وحیدالقرن ؛ کرگدن است که دارای یک شاخ است . (اقرب الموارد).|| یک سوی سر....
-
مسلسل
لغتنامه دهخدا
مسلسل . [ م ُ س َ س َ ] (ع ص ، ق ) پی درپی . متوالی . (ناظم الاطباء). پیاپی . پشتاپشت . مربوط. (یادداشت مرحوم دهخدا). یکی پس از دیگری : مر آن دوست را دوستان بسیارند و همچنین مسلسل . (گلستان ).- حدیث مسلسل ؛ (اصطلاح حدیث ) عبارت است از حدیثی که رجال ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن منیربن احمدبن مفلح ابوالحسین الاطرابلسی الشاعر الرفاء، ملقب بمهذب الملک یا مهذب الدین عین الزمان . مولد او به سال 473 هَ .ق . و وفات وی در حلب بجمادی الاَّخره ٔ سنه ٔ 548 بوده است . در تاریخ ابن عساکر آمده است که : آنگاه ک...
-
اسقلبیوس
لغتنامه دهخدا
اسقلبیوس . [ اَ ق َ ل ِ ] (اِخ ) رب ّالنوع طب . در اساطیر یونانی فرزند افولن . او نه تنها بیماران را شفا می بخشیدبلکه مردگان را نیز احیا می کرد. فلوطن خدای مردگان و جهنم به زاوش شکایت برد که اسقلبیوس زود است مملکت مرا بی اهل سازد و زاوش اسقلبیوس را ب...