کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذهول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ذهول
/zohul/
معنی
۱. فراموشکردن؛ فراموشی.
۲. غافل شدن؛ غفلت.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ناشناخته، ناشناس
۲. غفلت، فراموشی، نسیان
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذهول
واژگان مترادف و متضاد
۱. ناشناخته، ناشناس ۲. غفلت، فراموشی، نسیان
-
ذهول
فرهنگ فارسی معین
(ذُ) [ ع . ] (مص ل .) فراموش کردن ، غافل شدن .
-
ذهول
لغتنامه دهخدا
ذهول . [ ذُ ] (ع مص ) مشغول شدن . (زوزنی ) (دهار). || مشغول کردن . (زوزنی ). || فراموشی . فراموش کردن . (منتهی الارب ). غافل شدن . (منتهی الارب ). و رجوع به کلمه ٔ «نسیان ». در کشاف اصطلاحات الفنون شود : از غلط ایمن شوند و از ذهول بانگ مه غالب شود بر...
-
ذهول
دیکشنری عربی به فارسی
گيج کردن , خيرگي
-
ذهول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] zohul ۱. فراموشکردن؛ فراموشی.۲. غافل شدن؛ غفلت.
-
واژههای همآوا
-
ذحول
لغتنامه دهخدا
ذحول . [ ذُ ] (ع اِ) ج ِ ذحل . کینه ها. دشمنی ها.
-
زحول
لغتنامه دهخدا
زحول . [ زَ ] (ع ص ) شتری است که وقتی آمد بحوض ، پس رائد برویش زند پس کفل بگرداند، و زایل نمیشود بیکسوی تا این که آید بحوض . (از ترجمه ٔ قاموس ) (از متن اللغة) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ). || دور: عقبة زحول ؛ پشته ٔ دور و بلند. (منتهی الارب ). ...
-
زحول
لغتنامه دهخدا
زحول . [ زُ ] (ع مص ) دور شدن . (المصادر زوزنی چ تقی بینش ص 255) (کنزاللغة) (تاج المصادر بیهقی ) (از تاج العروس ). یکسوی شدن از جایی . (از ترجمه ٔ قاموس ). دور گردیدن از جای خود و یکسو شدن . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || از جای خود لغزیدن و افتادن...
-
ضهول
لغتنامه دهخدا
ضهول . [ ض َ ] (ع ص ) شترمرغ سپید. (منتهی الارب ). || چاه اندک آب . (مهذب الاسماء) (منتخب اللغات ). چاه کم آب . || گوسفند یا ناقه ٔ کم شیر. ج ، ضُهُل . (منتهی الارب ).
-
ضهول
لغتنامه دهخدا
ضهول . [ ض ُ ](ع مص ) گرد آمدن شیر. (منتهی الارب ). || کم شیر گردیدن ناقه . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). || اندک اندک فراهم آمدن چیز. (منتهی الارب ).
-
ضحول
لغتنامه دهخدا
ضحول . [ ض ُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ضَحل . (منتهی الارب ).
-
ذحول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ذَحْل] [قدیمی] zohul کینهها؛ دشمنیها.
-
جستوجو در متن
-
خیرگی
دیکشنری فارسی به عربی
ذهول