کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذلک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ذلک
/zālek/
معنی
اسم اشاره برای دور؛ آن؛ این.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذلک
فرهنگ فارسی معین
(ذا لِ) [ ع . ] (ص . اِ.) این .
-
ذلک
لغتنامه دهخدا
ذلک . [ ذا ل ِ / ذا ل ِ ک َ ] (ع اِ، ضمیر) آن . برای اشاره بعید است : و ما ذلک علی اﷲ بعزیز. (قرآن 20/14). || این است : ذلک فضل اﷲ یؤتیه من یشاء. (قرآن 54/5 و 21/57 و 4/62).- بناءً علی ذلک ؛ بنابراین . از اینرو.- مع ذلک ؛ و با این . با این همه . ب...
-
ذلک
دیکشنری عربی به فارسی
ان , اشاره بدور , ان يکي , که , براي انکه
-
ذلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] zālek اسم اشاره برای دور؛ آن؛ این.
-
واژههای مشابه
-
صح ذلک
لغتنامه دهخدا
صح ذلک . [ ص َح ْ ح َ ذا ل ِ ] (ع جمله ٔ فعلیه ) درست است این . این صحیح است : مولا شده جمله ٔ ممالک توقیع تو را به صح ذلک .نظامی .
-
مع ذلک
فرهنگ فارسی معین
(مَ عَ ذا لِ) [ ع . ] (حر رب .) با این حال ، با وجود این .
-
من ذلک
لغتنامه دهخدا
من ذلک . [ م ِ ذا ل ِ ] (ع اِ مرکب ) در لغت به معنی از آن جمله و در اصطلاح اهل دفتر خرج را گویند. (غیاث ) (آنندراج ) : دین و دنیا از او دو من ذلک رقبه ٔ او رقاب را مالک .اوحدی (جام جم ).
-
بعد ذلک
دیکشنری عربی به فارسی
پس ازان , بعدازان , سپس , بعدا , متعاقبا
-
قبل ذلک
دیکشنری عربی به فارسی
پيش از , قبل از , پيش , جلو , پيش روي , درحضور , قبل , پيشتر , پيش انکه
-
رغم ذلک
دیکشنری عربی به فارسی
هنوز , تا ان زمان , تا کنون , تا انوقت , تاحال , باز هم , بااينحال , ولي , درعين حال
-
مع ذلک
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی: معَذلکَ] [قدیمی] ma'azālek باوجوداین؛ بااینهمه؛ باوصف این؛ با این.
-
بناء علی ذلک
لغتنامه دهخدا
بناء علی ذلک . [ ب ِ ئَن ْ ع َ لا ذا ل ِ ] (ع ق مرکب ) بنابراین . از این رو. بناء علیه . بناء علی هذا. از این روی . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
علاوة علي ذلک
دیکشنری عربی به فارسی
بعلا وه , از اين گذشته , گذشته از اين , وانگهي , علا وه بر اين
-
بدلا عن ذلک
دیکشنری عربی به فارسی
متناوبا , بنوبت