کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذلول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ذلول
/zalul/
معنی
رام؛ مطیع.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذلول
فرهنگ فارسی معین
(ذَ) [ ع . ] (ص .) رام ، مطیع . ج . اذلة و ذُلُل .
-
ذلول
لغتنامه دهخدا
ذلول . [ ذَ ] (ع ص ) رام . (مهذب الاسماء)(دهار). منقاد. نرم . مطیع. مُذلَّلَة در عمل . کارکشته . کارشکسته . (ابوالفتوح رازی ). آسان . آهسته . آرام . فرهخته . (مهذب الاسماء). مقابل صعب . سرکش . تور: القران ذلول ذو وجوه فاحملوه علی احسن الوجوه . || سحا...
-
ذلول
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] zalul رام؛ مطیع.
-
واژههای مشابه
-
ذَلُولٌ
فرهنگ واژگان قرآن
رام و راهوار(اگر صفت مرکب باشد مرکبي مقصود است که به آساني ميتوان سوارش شد ، و اضطراب و چموشي ندارد )
-
واژههای همآوا
-
ظلول
لغتنامه دهخدا
ظلول . [ ظُ ] (ع اِ) ج ِ ظِل ّ.
-
ظلول
لغتنامه دهخدا
ظلول . [ ظُ ] (ع مص ) ظَل ّ. روز گذاشتن . همه روز کاری کردن . (تاج المصادر بیهقی ): ظَل َّ نهاره یفعل کذا؛ یعنی تمام روز چنین میکند، و کذا ظَل َّ لیله یفعل کذا.
-
ظلول
فرهنگ فارسی معین
(ظُ) [ ع . ] (اِ.) جِ ظل ؛ سایه ها.
-
زلول
لغتنامه دهخدا
زلول . [ زَ ] (ع ص ، اِ) آب خوش شیرین .(منتهی الارب ) (آنندراج ). زلیل . آب زلال . (از اقرب الموارد). آب خوشگوار و صاف و شیرین . (ناظم الاطباء).
-
زلول
لغتنامه دهخدا
زلول . [ زَ ](اِخ ) شهری است به مغرب . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شهری است در شرق ازیلی به مغرب . (از معجم البلدان ).
-
زلول
لغتنامه دهخدا
زلول . [ زُ ] (ع مص ) شتاب رفتن . دویدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || از جایی به جایی شدن . (منتهی الارب ). || کم شدن درم در وزن یا ریخته و ناقص گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کم آمدن سیم در سختن . (تاج المصادر بیهقی ). رجوع به ز...
-
ضلول
لغتنامه دهخدا
ضلول . [ ض َ ] (ع ص ) گمراه . (منتهی الارب ). بسیار گمراه . (منتخب اللغات ).
-
ذَلُولٌ
فرهنگ واژگان قرآن
رام و راهوار(اگر صفت مرکب باشد مرکبي مقصود است که به آساني ميتوان سوارش شد ، و اضطراب و چموشي ندارد )