کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذقیط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذقیط
لغتنامه دهخدا
ذقیط. [ ذَ ] (ع ص ) مرد خبیث . مرد پلید.
-
واژههای همآوا
-
زقیة
لغتنامه دهخدا
زقیة. [ زَق ْ قی ی َ / زُق ْ قی ی َ ] (ع اِ) (از: «زق ق ») موی بریده منسوب است به سوی زِق ّ که پوست بریده موی باشد. یقال : حلق رأسه زقیة؛ ای کأنه جُلد مزقق . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زقیة
لغتنامه دهخدا
زقیة. [ زَق ْ ی َ ] (ع اِ) (از: «زق ی ») بانگ و فریاد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
زقیة
لغتنامه دهخدا
زقیة. [ زُق ْ ی َ ] (ع اِ) (از: «زق ی ») توده ٔ دراهم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). توده ٔ دراهم و جز آن . (از اقرب الموارد).
-
ضغیط
لغتنامه دهخدا
ضغیط. [ ض َ ] (ع ص ، اِ) چاه گَنده ٔ پر از گل و لای سیاه در پهلوی چاه خوش آب و پاکیزه که آن را هم تباه و بویناک گرداند. (منتهی الارب ).چاه گنده در پهلوی چاه خوش آب که آن را هم بوناک و بدمزه گرداند. || سست رای ضعیف عقل . (منتخب اللغات ). سست عقل و تبا...
-
جستوجو در متن
-
پلید
لغتنامه دهخدا
پلید. [ پ َ ] (ص ) ناپاک . شوخ . شوخگن . شوخگین . چرک . چرکین . پلشت . فزاک . فژاک . فژاکن . فژاکین . فژکن . فژه . فژغند. فژغنده . فژکنده . فرخج . گست . (حاشیه ٔ لغت نامه ٔ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). پلیت .(آنندراج ). وسخ . قَذِر. ساطن . کرّزی . طَفِس . ...