کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذغالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذغالی
لغتنامه دهخدا
ذغالی . [ ذُ ] (ص نسبی ) آلوده به ذغال . منسوب به ذغال . ذغال فروش .
-
واژههای مشابه
-
حاجی ذغالی
لهجه و گویش تهرانی
کاسب حقه باز. حساب حاجی ذغالی: حساب ساختگی و متقلبانه
-
واژههای همآوا
-
زغالی
لغتنامه دهخدا
زغالی . [ زُ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهک شهرستان جهرم است که 423 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
زغالی
لغتنامه دهخدا
زغالی . [ زُ ] (ص نسبی ) انگِشت فروش . انگِشت گر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
جستوجو در متن
-
carbonic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کربن، ذغالی
-
hibachi
دیکشنری انگلیسی به فارسی
hibachi، منقل ذغالی
-
hods
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هود، ناوه، سطل ذغالی، ذغالدان
-
hod
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هود، ناوه، سطل ذغالی، ذغالدان، بالا و پایین پریدن
-
scuttle
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اسکاتلند، عقب نشینی، سطل ذغال، جا ذغالی، کج بیل، گام تند، گریز، روزنه، دریچه، عقب نشینی کردن، بسرعت دویدن، در رفتن
-
نکره
واژهنامه آزاد
دودکش سماور ذغالی که جهت روشن نمودن (شعله ور کردن ) ذغال به کار می رود
-
فحام
لغتنامه دهخدا
فحام . [ ف َح ْ حا ] (ع ص ) این نسبت ذغال فروش را میرساند. (سمعانی ). انگِشت گر. انگِشت فروش . ذغال فروش . ذغالی . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
پوچ
لغتنامه دهخدا
پوچ .(ص ) کاواک . پوک . بی مغز. میان تهی : پسته ٔ پوچ . گردکان پوچ . بادام ، تخمه ، فندق پوچ . || هیچ . مهمل . ناچیز. سخت کم . بسیار قلیل . و رجوع به پُچ شود.- پوچ شدن مغز ؛بشدن خرد و مختل گشتن فکر : صائب از گفت و شنود خلق مغزم پوچ شدگوش سنگین و به ل...