کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذعن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زان
لغتنامه دهخدا
زان . [ ن ِ ] (حرف اضافه ٔ مرکب ) (ز [ حرف اضافه ] + آن ِ) مخفف از آن ِ. مال . متعلق به : مرا هر چه ملک و سپاهست و گنج همه زان تو و ترا زوست خنج . اسدی (لغت فرس ).و رجوع به از آن ِ شود.
-
زان
لغتنامه دهخدا
زان . [ ن ِن ْ ] (ع ص ) مرد فاجر زناکار: زنی یزنی زناء فهو زان . (اقرب الموارد). رجوع به زانی شود.
-
ضان
لغتنامه دهخدا
ضان . (اِخ ) کوهی است و گویا از کوههای دَوس باشد چه در حدیث آمده که ابوهریره از رأس ضان فروافتاد. (معجم البلدان ).
-
زان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) zān درختی از خانوادۀ بلوط که دانه و چوب آن در صنعت کاربرد دارد؛ درخت راش.
-
ظعن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] za'n رفتن؛ کوچ کردن.
-
زَانٍ
فرهنگ واژگان قرآن
مرد زناکار(مخفف زاني)
-
ضَّأْنِ
فرهنگ واژگان قرآن
ميش
-
ضأن
واژهنامه آزاد
گوسفند.
-
جستوجو در متن
-
اذعان
لغتنامه دهخدا
اذعان . [ اِ ] (ع مص ) اقرار. اعتراف . اقرار کردن . (منتهی الارب ). خستو شدن . قبول کردن . شناختن . || گردن نهادن . (تاج المصادر بیهقی ). گردن دادن . (منتهی الارب ). ذعن . رام شدن . (آنندراج ). فرمانبرداری و اطاعت . (غیاث اللغات ): انقیاد و اذعان بحد...