کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذعمطة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذعمطة
لغتنامه دهخدا
ذعمطة. [ ذَ م َ طَ ] (ع ص ) زن پلیدزبان .
-
ذعمطة
لغتنامه دهخدا
ذعمطة. [ ذَ م َ طَ ] (ع مص ) گلو بریدن . (زوزنی ). سبک گلو بریدن کسی را. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
پلیدزبان
لغتنامه دهخدا
پلیدزبان . [ پ َ زَ ] (ص مرکب ) آنکه به بد گفتن از مردمان خوی گرفته . آنکه دشنام بسیار گوید. آنکه عادت به دشنام و بدگوئی دارد. بدزبان . ناسزاگوی . زشت گوی . بددهن . فحاش . بذی اللسان : پس مردی برخاست و گفت من دروغزن و پلیدزبانم دعا کن تا خدای تعالی ا...