کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذعاة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذعاة
لغتنامه دهخدا
ذعاة. [ ذُ ] (اِخ ) موضعی است (مراصدالاطلاع چ طهران ) و ظاهراً غلط کاتب است . چه در معجم البلدان ذعاط با طاء مؤلف آمده است .
-
واژههای همآوا
-
ذاعط
لغتنامه دهخدا
ذاعط. [ ع ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ذعط. موت ذاعِط؛ مرگ شتاب . موت ذعوط.
-
ذعاط
لغتنامه دهخدا
ذعاط. [ ذُ ] (اِخ ) موضعی است .
-
زاعط
لغتنامه دهخدا
زاعط. [ ع ِ ] (ع ص ) آنکه گلوی کسی را بفشارد تا بمیرد. (از اقرب الموارد). || خر که آواز دهد. (از اقرب الموارد). || مرگ شتاب . (منتهی الارب ). موت شتاب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). موت زاعطٌ؛ ذابح ٌ سریعٌ. (اقرب الموارد).
-
زاعة
لغتنامه دهخدا
زاعة. [ ع َ ] (ع اِ) شرطگان و آن جمع است مانند ساده و باعة. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). گروه سرهنگان . (ناظم الاطباء). و رجوع به نشوء اللغه ص 94 شود. || آن جماعت از لشکر که برای پیکار دشمن اول [ زود ] آماده شوند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و ر...
-
ضعاط
لغتنامه دهخدا
ضعاط. [ ض ُ ] (اِخ ) موضعی است . (منتهی الارب ). اسم موضع، و فیه نظر. (معجم البلدان ).