کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذرع و نیم ذرع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذرع و نیم ذرع
فرهنگ گنجواژه
اندازه قالی 0/5*1 ذرع،ذرع و نیم.گز و نیم.
-
جستوجو در متن
-
گَز و نیم گَز
فرهنگ گنجواژه
اندازه قالیچه،ذرع و نیم.
-
گَز،نیم گز، چارک
لهجه و گویش تهرانی
متر،ذرع
-
مهره
لهجه و گویش تهرانی
چینه دیوار که نیم ذرع ارتفاع دارد.
-
آجر
لهجه و گویش تهرانی
ختائی= 16 قالب آن یک ذرع مربع ، اتابکی=آجری مرغوب مستطیل شکل 18×20 سانت ، نیم گرد=نیمه لب پخ زده ، نظامی= 4 قالب یک ذرع مربع 0/5×0/5 ذرع ، قزاقی
-
scantlings
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکه تکه کردن، نیم ذرع، حدود، مقدار، مقدار قلیل، اندک
-
scantling
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تکه تکه کردن، نیم ذرع، حدود، مقدار، مقدار قلیل، اندک
-
ذراع مرسله
لغتنامه دهخدا
ذراع مرسله . [ ذِ ع ِ م ُ س َ ل َ / ل ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نیم ذرع متعارف ماست . یاقوت در معجم البلدان در شرح کلمه ٔ سواد گوید: و طول الفرسخ اثنا عشر الف ذراع بالذراع المرسلة. پس از این روی ذراع مرسله نیم ذرع متعارف امروزی است و باز گوید: و یک...
-
برزبیل
واژهنامه آزاد
سرزمین کشت و ذرع
-
ذارع
لغتنامه دهخدا
ذارع . [ رِ ] (ع ص ) منسوب به ذرع یعنی ذرع ثیاب و ارض . (سمعانی ). || نعت فاعلی از ذرع . شفیع. شافع. خواهشگر. || گزکننده . پیماینده ٔ به گز. || (اِخ ) اولاد ذارع یا اولاد ذراع ؛ کلاب و حِمْیِر و بجای آن اولاد وازع نیز گویند با واو و زاء اخت الراء.
-
مذروع
لغتنامه دهخدا
مذروع . [ م َ ] (ع ص ) گزکرده . (آنندراج ). به گز پیموده شده . (فرهنگ خطی ). که با ذراع اندازه گرفته و پیموده شده است . نعت است از ذرع . رجوع به ذرع شود.
-
چارک
لغتنامه دهخدا
چارک . [ رَ ] (اِ مرکب ) مخفف چهاریک . ربع. یک چهارم . یک حصه از چهار حصه . || چهاریک من (ده سیر) چهاریک ذرع . (ده گره ) ربع یک من . یک چهارم من . || ربع یک ذرع .یک چهارم ذرع . || ده سیر (در تداول عامه ). || پنجاه (مخفف پنجاه درم که یک چهارم من تبریز...
-
خرداد
لغتنامه دهخدا
خرداد. [ خ ُ ] (اِخ ) نام مادر اردشیر، و قنطره ٔ خرداد و میان ایدج و رباط در سمرقند منسوب بدوست . آن از عجایب دنیاست ، طول آن هزار ذرع و بالای آن صدوپنجاه ذرع و بیشتر پایه ٔ آن از ارزیز و آهن است . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
خرذاذ
لغتنامه دهخدا
خرذاذ. [ خ ُ ](اِخ ) نام مادر اردشیر است . (یادداشت بخط مؤلف ).- پل خرذاذ ؛ پلی است در سمرقند منسوب بمادر اردشیر و آن یکی از عجایب دنیاست ، طول آن هزار ذرع و بالای آن صدوپنجاه ذرع است . (یادداشت بخط مؤلف ).