کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ضب
لغتنامه دهخدا
ضب . [ ض َب ب ] (اِخ ) نام مردی است . (منتهی الارب ).
-
ضب
لغتنامه دهخدا
ضب . [ ض َب ب ] (ع اِ) ج ِ ضبّه . (منتهی الارب ). رجوع به ضبة شود.
-
ضب
لغتنامه دهخدا
ضب . [ ض َب ب ] (ع اِ) سوسمار. (منتهی الارب ) (دهار). بُرق . بهندی آن را گوگو نامند. (آنندراج ).ج ، اَضُب ّ، ضِباب ، ضُبّان ، و مَضَبّة. صاحب تحفه گوید: بفارسی سوسمار نامند و او حیوانیست کوچکتر از گربه مابین سیاهی و زردی و دنباله ٔ او بسیار کوتاه و د...
-
ضب
لغتنامه دهخدا
ضب . [ ض َب ب ] (ع مص ) خون آوردن لب . (منتهی الارب ). سیلان خون از لثه . روان شدن خون از دهن . خون آمدن لب و سیلان او. (منتهی الارب ).روان شدن آب یا خون یا آب ِ دهان . (منتهی الارب ). || دوشیدن با پنج انگشت ، و یا ابهام را بر سرپستان و انگشتان را بر...
-
زب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] zab ۱. مفت؛ رایگان.۲. سهل و آسان: ◻︎ لیک فتحنامهٴ تن زب مدان / ورنه هر کس سرّ دل دیدی عیان (مولوی: لغتنامه: زب).
-
جستوجو در متن
-
گداز
دیکشنری فارسی به عربی
ذب
-
اب شدن
دیکشنری فارسی به عربی
ذب
-
ذوب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ذب , وجد
-
گداختن
دیکشنری فارسی به عربی
ذب , ذوب , ذوبان
-
مخلوط کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اخلط , برکة , ذب , مزاج , مزيج
-
ذباب
لغتنامه دهخدا
ذباب . [ ذَب ْ با ] (ع اِ) سوسنبر بستانی .
-
ذباب
لغتنامه دهخدا
ذباب . [ ذَب ْ با ] (ع ص ) بسیار دفعکننده از حریم خود.
-
ذباب
لغتنامه دهخدا
ذباب .[ ذَب ْ با ] (اِخ ) نامی است از نامهای مردان عرب .
-
ذباله
لغتنامه دهخدا
ذباله . [ ذَ ل َ / ذَب ْ با ل َ ] (ع اِ) .
-
ذبان
لغتنامه دهخدا
ذبان . [ ذِب ْ با ] (ع اِ) ج ِ ذباب . (زمخشری ).