کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذبیانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذبیانی
لغتنامه دهخدا
ذبیانی . [ ذُب ْ ] (اِخ ) یا نابغه ٔ ذبیانی . زیادبن معاویةبن ضباب الذبیانی الغطفانی المضری . مکنی به أبی أمامة. شاعری است جاهلی از طبقه ٔ اولی از بطن ذبیان از مردم حجاز. ویرا ببازار عکاظ قبه ای از پوست سرخ می افراشتند و شعراء عصر مانند اعشی و حسان...
-
ذبیانی
لغتنامه دهخدا
ذبیانی . [ ذُب ْ نی ی ] (ص نسبی ) منسوب به ذبیان که نام بطنی چند از اعراب است . (از سمعانی ).
-
واژههای مشابه
-
نابغه ٔ ذبیانی
لغتنامه دهخدا
نابغه ٔ ذبیانی . [ ب ِ غ َ ی ِ ذُب ْ ] (اِخ ) از اعاظم سخنوران عرب در عهد جاهلیت است . ابوالفرج اصفهانی نام و نسب او را چنین آرد: زیادبن معاویةبن ضباب بن جناب بن یربوع بن غیظبن مرةبن عوف بن سعدبن ذبیان بن بغیض بن ریث بن غطفان بن سعدبن قیس بن عیلان بن...
-
واژههای همآوا
-
ظبیانی
لغتنامه دهخدا
ظبیانی . [ ظَب ْ ] (اِخ ) ابوعبیداﷲ. تابعی است .
-
جستوجو در متن
-
ضواجع
لغتنامه دهخدا
ضواجع. [ ض َ ج ِ ] (اِخ ) جایگاهی است در گفته ٔ نابغه ٔ ذبیانی . (معجم البلدان ).
-
زیاد
لغتنامه دهخدا
زیاد. (اِخ ) ابن معاویةبن ضباب الذبیانی . رجوع به نابغه ٔ ذبیانی و اعلام زرکلی ج 1 ص 342 و الموشح شود.
-
ابوالبرج
لغتنامه دهخدا
ابوالبرج . [ اَ بُل ْ ب ُ ] (اِخ ) کنیت قاسم ذبیانی ابن حنبل . شاعر معروف اسلامی .
-
ابوامامه
لغتنامه دهخدا
ابوامامه . [ اَ اُ م َ ] (اِخ ) کنیت نابغه ٔ بنی ذبیان . رجوع به نابغه ٔ ذبیانی شود.
-
عملة
لغتنامه دهخدا
عملة. [ ع َم ْ م َ ل َ ] (اِخ ) نام جایگاهی است که در شعر نابغه ٔ ذبیانی آمده ، و زمخشری آن را بضم اول ضبط کرده است . (ازمعجم البلدان ). شهری است در شام . (از تاج العروس ). در منتهی الارب به تشدید لام (عَمَلّة) ضبط شده است .
-
جفار
لغتنامه دهخدا
جفار. [ ج ِ ] (اِخ ) آبی است مر بنی تمیم را که ضبه آنرا ادعا میکند. (معجم البلدان ) : و هم وردوا الجفار علی تمیم و هم اصحاب یوم عکاظ انی ...شهدت لهم مواطن صالحات تنبیهم بود الصدر منی .نابغه ٔ ذبیانی (از عقد الفرید ج 6 ص 133).
-
تبنی
لغتنامه دهخدا
تبنی . [ ت ُ نا ] (اِخ ) شهری به حوران از اعمال دمشق : فلازال قبر بین تبنی و جاسم علیه من الوسمی جود و وابل فینبت حوذاناً و عوفاً منوراًسأهدی له من خیر ماقال قائل . نابغه ٔذبیانی .(معجم البلدان ج 2 ص 364).
-
ربیعبن ضبح
لغتنامه دهخدا
ربیعبن ضبح . [ رُ ب َ ع ِ ن ِ ض َ ب ُ] (اِخ ) ابن وهب بن نعیض فزاری ذبیانی . وی شاعر کهنسال دوران جاهلیت و از بزرگترین گویندگان و سخنوران و دانشمندان عصر خود بود. اسلام را درک کرد ولی مسلمان نشد. (از اعلام زرکلی ).