کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذباله پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ذباله
/zobāle/
معنی
فتیله؛ فتیلۀ شمع یا چراغ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذباله
فرهنگ فارسی معین
(ذُ لِ) [ ع . ذبالة ] (اِ.) ج . ذبیل ، آشغال .
-
ذباله
فرهنگ فارسی معین
(ذُ لَ) [ ع . ذبالة ] (اِ.) فتیلة شمع یا چراغ .
-
ذباله
لغتنامه دهخدا
ذباله . [ ذَ ل َ / ذَب ْ با ل َ ] (ع اِ) .
-
ذباله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذبالَة] [قدیمی] zobāle فتیله؛ فتیلۀ شمع یا چراغ.
-
واژههای مشابه
-
ذبالة
لغتنامه دهخدا
ذبالة. [ ذُ ل َ ] (ع اِ) پلیته . (دهار) (منتهی الارب ). فتیله . فلیته . ذُبّاله َ. پلیته ٔ افروخته . ج ، ذبال . (مهذب الاسماء). ذَبائل : این همی گفت و ذباله ٔ نور پاک از لبش میشد پیاپی بر سماک .مولوی .
-
ذبالة
لغتنامه دهخدا
ذبالة. [ ذُب ْ با ل َ ] (ع اِ) پلیته . فلیته . فتیله .
-
ذباله دان
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (اِمر.) جایی که در آن آشغال ریزند.
-
واژههای همآوا
-
زباله
واژگان مترادف و متضاد
آشغال، خاشاک، خاکروبه
-
زباله
فرهنگ واژههای سره
آشغال
-
زباله
فرهنگ فارسی معین
(زُ لِ) [ ع . زبالة ] (اِ.) 1 - آب کم . 2 - چیز اندک . 3 - در فارسی آشغال ، خاکروبه .
-
زباله
لغتنامه دهخدا
زباله . [ زُ ل َ ] (اِخ ) (یوم الَ ...) از ایام عرب است . (از معجم البلدان ).
-
زباله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: زبالَة] zobāle خاروخاشاک و خاکروبه؛ چیزهای دورریختنی.
-
زباله
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: âšqâl/ zobâla طاری: âšqâl طامه ای: âšqâl طرقی: âšqâl کشه ای: âšqâl نطنزی: âšqâl