کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذأب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذأب
لغتنامه دهخدا
ذأب . [ ذَءْب ْ ] (ع ص ، اِ) آواز سخت . || غَرْب ٌ ذَاءْب ٌ؛ دلو بسیارجنبان در برشدن و فروشدن .
-
ذأب
لغتنامه دهخدا
ذأب . [ ذَءْب ْ ](ع مص ) راندن . (زوزنی ). از پس راندن . (منتهی الارب ). || دفع کردن . || خوار داشتن . (زوزنی ). حقیر پنداشتن . (منتهی الارب ). راندن شتر. (تاج المصادر بیهقی ). || فراهم آوردن چیزی را. (منتهی الارب ). || ترسانیدن . || دفع کردن . || م...
-
واژههای مشابه
-
ذاب
لغتنامه دهخدا
ذاب . (ع اِ) عیب . (مهذب الاسماء). ذام . ذَیم . ذان . ذین : آهو. || (ص ) سخت تشنه چنانکه لبها خشک شده باشد از تشنگی . (مهذب الاسماء).
-
ذاب
لغتنامه دهخدا
ذاب . [ ذاب ب ] (ع ص ) نعت فاعلی از ذب . بعیرٌ ذاب ؛ لا یتقارّ فی مکان واحد. شتر که در یک جای قرار نگیرد.
-
واژههای همآوا
-
ظأب
لغتنامه دهخدا
ظأب . [ ظَءْب ْ ] (ع اِ) بانگ و فریاد و غوغا. || سخن . || آواز تکه هنگام مست شدن . آواز بز کوهی گاه برجستن بر ماده . || ستم . || شوی خواهر. یِزنه . || کسی که خواهر زن کسی را در خانه داشته باشد و او را سلف آن کس گویند. هم داماد. هم سلف .شوهر خواهر زن...
-
زأب
لغتنامه دهخدا
زأب . [ زَءب ْ ] (ع اِ) تحریف ساپو (صابون ) است . (از دزی ج 1 ص 576).
-
زأب
لغتنامه دهخدا
زأب . [ زَءب ْ ] (ع مص ) نوشیدن آب . (تاج العروس بنقل از اصمعی ). || تند نوشیدن آب را. (تاج العروس ) (اقرب الموارد). نوشیدن آب را. (آنندراج ). رجوع به منتهی الارب شود. || مشک را برداشتن و شتافتن . (اقرب الموارد). رجوع به منتهی الارب شود. || برداشتن ...
-
جستوجو در متن
-
ذام
لغتنامه دهخدا
ذام . (ع اِ) ذان . ذاب . ذین . ذیم . آهو. عیب .
-
ذان
لغتنامه دهخدا
ذان . (ع اِ) عیب . ذاب . ذام . ذین . ذیم . آهو.
-
ذیم
لغتنامه دهخدا
ذیم . [ ذَ / ذی ] (ع اِ) عیب . (مهذب الاسماء) آهو. ذان . ذاب . ذین . ذام .
-
ذین
لغتنامه دهخدا
ذین . [ذین / ذَ ] (ع اِ) عیب . آهو. ذان . ذاب . ذام . ذیم .
-
تذویب
لغتنامه دهخدا
تذویب . [ ت َذْ ] (ع مص ) بگدازانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). گدازانیدن . (زوزنی ) (منتهی الارب ). گداختن روغن را. (المنجد) (اقرب الموارد). || ذؤابه ساختن برای کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گیسو ساختن برای کودک . (المنجد) (اقرب المو...