کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذاری
لغتنامه دهخدا
ذاری ٔ. [ رِءْ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ذرء. آفریننده . (مهذب الاسماء). خالق . نامی از نامهای خدای تعالی .
-
واژههای همآوا
-
ظاری
لغتنامه دهخدا
ظاری . (ع ص ) گزنده . عاض .
-
زاری
واژگان مترادف و متضاد
۱. افغان، الحاح، بیتابی، تضرع، ضجه، ضرع، فغان، گریه، لابه، ناله، ندبه ۲. بیچارگی، خواری
-
زاری
فرهنگ فارسی معین
(حامص .) خواری ، زبونی .
-
زاری
فرهنگ فارسی معین
(اِمص .) 1 - گریه سوزناک . 2 - بانگ و فغان .
-
ضاری
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) 1 - سگ شکاری . 2 - خون روان .
-
ضاری
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) ضرررساننده ، زیاندار.
-
زاری
لغتنامه دهخدا
زاری . (اِخ ) از شعرای قرن نهم هجری است . میرعلی شیر نوائی آرد: مولانا زاری از خوش طبعان تازه است و این مطلع از اوست :چو سیل اشک ز چشم پرآب می آیددو دیده بر سر آن چون حباب می آید. (ترجمه ٔ مجالس النفائس ص 88).ورجوع به ص 262 آن کتاب شود.
-
زاری
لغتنامه دهخدا
زاری . (اِخ ) تخلص شاعری است از مملکت عثمانی اهل استامبول . این شاعر که گاه سوزنی نیز نامیده میشود بسیار عیاش بودو در 960 هَ . ق . درگذشت . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
زاری
لغتنامه دهخدا
زاری . (اِخ ) دهی است از دهستان میان آباد بخش اسفراین شهرستان بجنورد. 28هزارگزی شمال باختری اسفراین ، 12هزارگزی باختر راه بجنورد به اسفراین . منطقه ای گرمسیر، آب آن از چشمه و محصول آن غلات و زیره است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
زاری
لغتنامه دهخدا
زاری . (اِخ ) شاعرعثمانی معاصر سلطان بایزیدخان است . وی اهل اسکوب بوده و بترکی غزل میگفته است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
زاری
لغتنامه دهخدا
زاری . (اِخ ) شاعری است از عثمانی ، از مردم توقات و آشنا بعلوم ریاضی . چندی کاتب دیوان شهزاده مصطفی عثمانی بود و مدتی نیز ناپدید گردید. اشعاری بترکی از وی نقل شده است . (از قاموس الاعلام ترکی ).
-
زاری
لغتنامه دهخدا
زاری . (اِخ ) شاعری است شیرازی که شعرهائی پرسوز میسروده و این بیت از او است :ز آتش عشق نه تنها جگرم میسوزدبس که بگریسته ام چشم ترم میسوزد.(از قاموس الاعلام ترکی ).
-
زاری
لغتنامه دهخدا
زاری . (اِخ ) لقب ابراهیم بازرگان است . (منتهی الارب ) (تاج العروس ). وی از اعیان و متمولین بود و سلفی او را منسوب به زاره ٔ طرابلس دانسته است . (از معجم البلدان ). و رجوع به زاره شود.