کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذاخر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ذاخر
/zāxer/
معنی
۱. ذخیرهکننده؛ پساندازکننده.
۲. سمین؛ فربه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذاخر
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) مال اندوز، گنج نهنده .
-
ذاخر
لغتنامه دهخدا
ذاخر. [ خ ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از ذخر. فربه . فربی .سمین . || ذخیره کننده . دست پس دارنده . پستائی کننده . یخنی نهنده . || (اِخ ) نام مردی .
-
ذاخر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] zāxer ۱. ذخیرهکننده؛ پساندازکننده.۲. سمین؛ فربه.
-
واژههای همآوا
-
زاخر
لغتنامه دهخدا
زاخر. [ خ ِ ] (اِخ )عبداﷲ (1680 - 1728 م .). از پیشوایان نهضت ادبی عرب و مسیحی است . وی مطبعه ٔ عربی دیر ماریوحنای صابغ رادر خنشاره ٔ لبنان تأسیس کرد. او را مؤلفاتی است در مباحث دینی و فلسفه . (از ملحقات المنجد چ 1956).
-
زاخر
لغتنامه دهخدا
زاخر. [ خ ِ ] (ع ص ) دریای بسیار آب و پر. (آنندراج ) (دهار) (اقرب الموارد). و بدین معنی است که گویند: فلان بحر زاخر و بدر زاهر است . (اقرب الموارد) (تاج العروس ). || وادی که آب در آن موج میزند. (شرفنامه ٔ منیری ). وادی پهناور که سیل آن را پر کند و آب...
-
زاخر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] zāxer پر و لبریز: بحر زاخر.
-
جستوجو در متن
-
یخنی
لغتنامه دهخدا
یخنی . [ ی َ ](ص ، اِ) به معنی پخته باشد که در مقابل خام است . (برهان ). پخته . ضد خام . (ناظم الاطباء). پخته . (انجمن آرا) (از آنندراج ). پخته و مطبوخ . (غیاث ) : خیز ای وامانده ٔ دیده ضررباری این حلوای یخنی را بخور . مولوی .- یخنی کردن گوشت ؛ پختن...