کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذات عقد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ذات التلافیف
لغتنامه دهخدا
ذات التلافیف . [ تُت ْت َ ] (ع اِ مرکب ) روده های باریکی است در شکم . (منتهی الارب ).
-
ذات التنانیر
لغتنامه دهخدا
ذات التنانیر. [ تُت ْ ت َ ] (اِخ ) عقبه ای است محاذی زباله و آن منزلی از منازل بربریة است . راعی گوید : فلمّا علا ذات التنانیر صوته تکشف من برق قلیل صواعقه .(المرصع) (معجم البلدان ).
-
ذات الثری
لغتنامه دهخدا
ذات الثری . [ تُث ْ ث ِ ] (اِخ ) جایگاهی است منسوب به ثری .
-
ذات الثقبتین
لغتنامه دهخدا
ذات الثقبتین . [ تُث ْ ث ُ ب َ ت َ ] (ع اِ مرکب ) یکی از آلات فلکی که از او اختلاف منظر گیرند.
-
ذات الجرف
لغتنامه دهخدا
ذات الجرف . [ تُل ْ ج ُ رُ ] (اِخ ) موضعی است و در آنجا جنگی عبس و یربوع را بوده است و جایگاهی است در نزدیکی مدینه . (المرصّع).
-
ذات الجزع
لغتنامه دهخدا
ذات الجزع . [ تُل ْ ج ِ ] (اِخ ) موضعی است . (المرصّع).
-
ذات الجفوف
لغتنامه دهخدا
ذات الجفوف . [ تُل ْ ج ُ ] (اِخ ) لقب زنی معاصر رسول اکرم صلوات اﷲ علیه که بزائید و خون نفاس ندید و ازین رو بدو لقب ذات الجفوف دادند. (المرصّع).
-
ذات الجلال
لغتنامه دهخدا
ذات الجلال . [ تُل ْ ج ِ ] (اِخ ) نام اسپ هلال بن قیس اسدی .
-
ذات الجلامید
لغتنامه دهخدا
ذات الجلامید. [ تُل ْ ج َ ] (اِخ ) موضعی است در نزدیکی بصره و بدان جا عرب را حرب ها بوده است . || ونام حربی از حروب عرب است و آن را یوم القُبیبات نیزنامند و قبیبات موضعی است نزدیک بصرة. (المرصّع).
-
ذات الجنادع
لغتنامه دهخدا
ذات الجنادع . [ تُل ْ ج َ دِ ] (ع اِ مرکب ) بلا. سختی . داهیة.
-
ذات الجنب
لغتنامه دهخدا
ذات الجنب . [ تُل ْ جَم ْ ] (ع اِ مرکب ) درد پهلو. (مهذب الاسماء). برسام . جُناب . نوعی بیماری پهلو. درد و آماس پهلو. ورم حارّ مولم در نواحی صدر. وَرم ِ حجاب مستبطن . دردی است به دنده ها با سرفه و تب . سینه پهلو. ورم حارّ مولم که در نواحی سینه پیدا ش...
-
ذات الجنبی
لغتنامه دهخدا
ذات الجنبی . [ تُل ْ جَم ْ بی ی ] (ع ص نسبی ) منسوب بذات الجنب .
-
ذات الجواشن
لغتنامه دهخدا
ذات الجواشن . [ تُل ْ ج َ ش ِ ] (اِخ ) نام زره قیس بن زهیر است که از احیحةبن جلاح بستده بود و ربیعبن زیاد آن را به غصب ببرد. (المرصع).
-
ذات الجیش
لغتنامه دهخدا
ذات الجیش .[ تُل ْ ج َ ] (اِخ ) نام وادیئی است در یک منزلی مدینه ٔ طیبة میان ذوالحلیفة و برثان و در این ذات الجیش گلوبند ام المؤمنین عایشه بنت ابی بکر رضی اﷲ عنها بگسیخت و برای تجسس دانه های آن رسول اکرم صلوات اﷲ علیه امر بتوقف جیش فرمود و آیه ٔ تیم...
-
ذات الحاذ
لغتنامه دهخدا
ذات الحاذ. [ تُل ْ ] (اِخ ) نام موضعی است و در شعر حجاج آمده است : امسی بذات الحاذ و الحذور. (المرصع) (معجم البلدان ).