کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ذا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ذا
معنی
[ ع . ] (اِ.) صاحب ، خداوند، مالک .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ذا
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِ.) صاحب ، خداوند، مالک .
-
ذا
لغتنامه دهخدا
ذا. (ع اِ) از اسماء اشارت است برای مفرد و مذکر قریب . این مرد. ذو. هذا. و تثنیه ٔ آن ذان و ذین و جمع آن از غیر صیغه ، اولاء باشد.
-
ذا
لغتنامه دهخدا
ذا. (ع اِ) صاحب . مالک . دارا، در حال نصب . ذو در حال رفع و ذی در حال جَرّ. رأیت رجلاً ذا مال ...
-
واژههای مشابه
-
ذَا
فرهنگ واژگان قرآن
صاحب - داراي (حالت منصوب آن "ذا" حالت مجرورش "ذي" و حالت مرفوعش "ذو" و مؤنثش "ذات" مي باشد )
-
ذَا ﭐلْکِفْلِ
فرهنگ واژگان قرآن
نام يکي از پيامبران الهي عليهم السلام (در روايتي از امام جواد آمده است :خداي عز و جل صد و بيست و چهار هزار پيغمبر فرستاد که سيصد و سيزده نفر آنان مرسل بودند(بقيه دين وشريعت ديگر پيامبران را تبليغ مي کردند) ، و ذو الکفل يکي از آن مرسلين است که بعد از ...
-
ذَا ﭐلنُّونِ
فرهنگ واژگان قرآن
لقب حضرت يونس علي نبينا و عليه السلام (کلمه نون به معناي ماهي است و ذا النون يعني صاحب ماهي ، يونس پيغمبر فرزند متي علي نبينا و عليهما السلام است که صاحب داستان ماهي است و از طرف پروردگار مبعوث بر اهل نينوي شد و ايشان را دعوت کرد ولي ايمان نياوردند پ...
-
واژههای همآوا
-
زا
لغتنامه دهخدا
زا. (اِمص ) در تداول بمعنی زایش .- سر زا رفتن ؛ مردن زن گاه بارنهادن . || (نف ) مخفف زاینده . افزاینده : سخت زا.- نازا ؛ عقیم . ماده ای که بچه نیاورد. || (ن مف )مخفف زاییده .- تازه زا ؛ تازه زائیده .مولودی که تازه به دنیا آمده .
-
زا
لغتنامه دهخدا
زا. [ زُ اِ] (اِخ ) نام دختری است از احفاد کنستان تن پورنی روژنت که امپراطور بیزانس بوده و سلطنت وی از 912 تا 959 م . امتداد داشت و برحسب تحقیقاتی که شده است نسب خود را به اشکانیان می رسانید. زُاِ به همسری کنستان تن مونوماک امپراطور بیزانس (1046-1054...
-
ضع
لغتنامه دهخدا
ضع. [ ض َع ع ] (ع مص ) ریاضت دادن شتر و ماده شتر ریاضت نایافته را. کلمه ای است که بدان شتران را تأدیب کنند. (منتهی الارب ). || کاری کردن و نیکو کردن . (زوزنی ).
-
ظا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] zā نام حرف «ظ».
-
ذَا
فرهنگ واژگان قرآن
صاحب - داراي (حالت منصوب آن "ذا" حالت مجرورش "ذي" و حالت مرفوعش "ذو" و مؤنثش "ذات" مي باشد )
-
زا
لهجه و گویش تهرانی
زائیدن.