کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیگ شب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دیگ و بادیه
لهجه و گویش تهرانی
وسائل زندگی
-
دیگ به سر
لهجه و گویش تهرانی
لولو،موجود موهوم برای ترساندن بچه ها
-
تابه و دیگ
لهجه و گویش تهرانی
ظروف
-
تابه و دیگ
فرهنگ گنجواژه
ظروف
-
دیگ و بادیه
فرهنگ گنجواژه
ظرف و وسائل آشپزی.
-
دیگ و کماجدان
فرهنگ گنجواژه
ظروف.
-
جستوجو در متن
-
جهمة
لغتنامه دهخدا
جهمة. [ ج َ م َ ] (ع اِ) از اول شب تا چهاریک . (مهذب الاسماء). آغاز چهاریک اخیر از شب و از اول شب تا چهاریکی یا بقیه ٔ سیاهی آخر شب ، و بضم جیم نیز آید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). آغاز مؤخرات شب و گویند بقیه ٔ سیاهی آخر شب . (اقرب الموارد). || دیگ ک...
-
چمچه زدن
لغتنامه دهخدا
چمچه زدن . [ چ ُ/ چ َ / چ ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) برهم زدن غذا را در دیگ بوسیله ٔ چمچه . تسویط حلوا در دیگ تا بروغن افتد.- امثال : دیشب همه شب چمچه زدی کو حلوا .و رجوع به چمچه شود.
-
نورالقری
لغتنامه دهخدا
نورالقری .[ رُ ل ْ ق ِ را ] (ع اِ مرکب ) نارالقری : ز همت شب و روز دیگ مرابود جوش ایشان ز نورالقری . وحید (از آنندراج ).رجوع به نارالقری شود.
-
اهرم
لغتنامه دهخدا
اهرم . [ اَ رَ ] (اِ) چوبی باشد که هریسه را بدان کوبند. (برهان ) (هفت قلزم ). چوبی باشد که هریسه را بدان کوبند و دیگ هریسه را بآن بر هم زنند. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (رشیدی ) (انجمن آرا) : ای یار هریسه پز نداری غم خوداندیشه نمیکنی ز بیش و کم خودخوا...
-
دوآبه
لغتنامه دهخدا
دوآبه . [ دُ ب َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) با دو آب . بادو نوبت آب . || با دو انزال : آنکه به یک شب دوآبه کردی سی باراکنون سی شب هم از دو بار فروماند. سوزنی .|| لیمو یا دیگر مرکبات بر درخت که دو سال بر آن گذشته و آبدارتر شده است . که از سال پیش بر درخت م...
-
دوالی
لغتنامه دهخدا
دوالی . [ دِ ] (هندی ، اِ) به هندی یکی از اعیاد بزرگ بت پرستان بود که در آن شب بر خانه ها و پشت بامها چراغ افروزند وجشن کنند و شب را تمام با هم قمار بازند و اگر کسی از مال و اسباب عاری شود بر زن و فرزندان خود بازد واز این هم که گذشت بر اعضای خویشتن ب...
-
روحی بخارایی
لغتنامه دهخدا
روحی بخارایی . [ ی ِ ب ُ ] (اِخ ) (ملا...)شاعر نیمه ٔ اول قرن دهم (زنده در حدود 928هَ . ق .) ملازم شیبک خان بود. این دوبیت در تعریف شب از اوست :شبی همچون مرکب بود تاریک رهی در وی چو شق خامه باریک شده طاس سپهر از مشک سوده سواداندوده همچون دیگ دوده . (...
-
سر گشادن
لغتنامه دهخدا
سر گشادن . [ س َ گ ُ دَ ] (مص مرکب ) گشودن سر. || باز کردن سر شیشه و دیگ و مانند آن : توانی مهر یخ بر زر نهادن فقاعی را توانی سر گشادن . نظامی . || باز کردن نامه . گشودن . مهر از نامه برگرفتن : دبیر آمد و نامه را سر گشادز هرنکته صد گنج را در گشاد. نظ...
-
دیز
لغتنامه دهخدا
دیز. (اِ) رنگ و لون را گویند عموماً چنانکه اسب سیاه خسرو پرویز را شبدیز میگفتند یعنی شبرنگ و رنگ سیاه را گویند خصوصاً و رنگ خاکستری بسیاهی مایل را نیز گفته اند که مخصوص اسب واستر و خر و بعضی از حیوانات دیگر که از کاکل تا دمش خطی سیاه کشیده شده باشد. ...