کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیگرگون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دیگرگون
/digargun/
معنی
= دگرگون
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیگرگون
فرهنگ فارسی معین
(گَ) (ص مر.) = دگرگون . دیگرگونه : 1 - رنگی دیگر. 2 - جور دیگر، طور دیگر، نوع دیگر. 3 - سرنگون ، واژگون . 4 - مضطرب ، شوریده .
-
دیگرگون
لغتنامه دهخدا
دیگرگون . [ گ َ ] (ص مرکب ) دگرگون . دیگرگونه . طور دیگر. نوع دیگر : سوری با خود باید برد که اگر خراسان صافی شود او راباز توان فرستاد و اگر حالی باشد دیگرگون تا این مرد بدست مخالفان نیاید. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 624).چون شمارندم امین و رازدان دام دیگر...
-
دیگرگون
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹دیگرگونه، دگرگونه› digargun = دگرگون
-
واژههای مشابه
-
دیگرگون نمودن
لغتنامه دهخدا
دیگرگون نمودن . [ گ َ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) دگرگون نشان دادن . متغیر ساختن : چهره ها را چون صفحه ٔ کتاب دیگرگون نمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
-
جستوجو در متن
-
دیگرگونی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹دیگرگونگی› digarguni دیگرگون شدن؛ دیگرگونه شدن.
-
متفاوت
فرهنگ واژههای سره
دیگرگون، ناهمسان، ناهمتا
-
ذمت
لغتنامه دهخدا
ذمت . [ ذَ ] (ع مص ) دیگرگون و متغیر و لاغر گردیدن . دیگرگون و متغیر شدن . لاغر گردیدن .
-
دگرگون
واژگان مترادف و متضاد
دگردیس، دیگرگون، مبدل، متحول، متغیر، مستحیل، منقلب
-
گردانده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹گردانیده› gardānde ۱. گردشداده.۲. چرخانده.۳. [مجاز] دیگرگونشده.
-
قلب شدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) دیگرگون شدن .
-
مغایر
واژگان مترادف و متضاد
خلاف، دیگرگون، ضد، مباین، متفاوت، مخالف، منافی، نامشابه، ناهمگون ≠ مشابه
-
تحول
فرهنگ فارسی معین
(تَ حَ وُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - گشتن ، گردیدن . 2 - دیگرگون شدن .
-
مغیر
فرهنگ فارسی معین
(مُ غَ یَّ) [ ع . ] (اِمف .) تغییر داده شده ، دیگرگون گشته ، از حالی به حالی شده .