کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیکتاتور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دیکتاتور
/diktātor/
معنی
فرمانروای خودسر؛ شخصی که بهعنوان رهبر یک حزب یا از طریق شورش و کودتا زمام امور را در دست گیرد و خودسرانه بر مردم حکومت کند.
فرهنگ فارسی عمید
برابر فارسی
خودکامه
دیکشنری
authoritarian, autocrat, Caesar, dictator, strongman
-
جستوجوی دقیق
-
دیکتاتور
فرهنگ واژههای سره
خودکامه
-
دیکتاتور
فرهنگ فارسی معین
(تُ) [ فر. ] (اِ.) خودرأی ، مستبد.
-
دیکتاتور
لغتنامه دهخدا
دیکتاتور. [ ت ُ ] (فرانسوی ، اِ) خودکامه . خودرأی . مستبد. مطلق العنان . اصلاً عنوان هریک از قضاتی که در روم قدیم در مواقع خطیر و بحرانی برای اداره ٔ امور کشور از طرف کنسول ها برای مدت شش ماه با اختیارات فوق العاده انتخاب میشدند. دیکتاتور معاونی با ...
-
دیکتاتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: dictateur] (سیاسی) diktātor فرمانروای خودسر؛ شخصی که بهعنوان رهبر یک حزب یا از طریق شورش و کودتا زمام امور را در دست گیرد و خودسرانه بر مردم حکومت کند.
-
دیکتاتور
دیکشنری فارسی به عربی
دکتاتور
-
واژههای مشابه
-
مربوط به دیکتاتور
دیکشنری فارسی به عربی
دکتاتوري
-
جستوجو در متن
-
decator
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیکتاتور
-
disesteemer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیکتاتور
-
دکتاتوري
دیکشنری عربی به فارسی
مربوط به ديکتاتور
-
dictatorial
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیکتاتوری، مربوط به دیکتاتور
-
دکتاتور
دیکشنری عربی به فارسی
ديکتاتور , فرمانرواي مطلق , خودکامه
-
pendragon
دیکشنری انگلیسی به فارسی
پاندرون، فرمانده کل قوا، پیشوا، دیکتاتور
-
dictators
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دیکتاتورها، دیکتاتور، خودکامه، فرمانروای مطلق