کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیوگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دیوگاه
/divgāh/
معنی
جای دیو؛ دیولاخ.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیوگاه
لغتنامه دهخدا
دیوگاه . [ وْ ] (اِ مرکب ) دیوجای . دیوبند. جایگاه دیو. دیوکده . دیوخان . دیولاخ . مکان بودن دیو. (آنندراج ). || کنایه از دنیا. (آنندراج ) : راست روی پیشه کن همچو شهاب سپهربو که ازین دیوگاه جان بسلامت بری . میرخسرو.و رجوع به دیولاخ شود.
-
دیوگاه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دیوگه› [قدیمی] divgāh جای دیو؛ دیولاخ.
-
جستوجو در متن
-
دیوکده
لغتنامه دهخدا
دیوکده . [ وْ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) محل دیو. جایگاه دیو. دیوخان . دیوگاه . دیوجای . دیوبند : پیشم آمد هزار دیوکده در یکی صدهزار دیو و دده .نظامی .
-
دیولاخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مرکب از دیو + لاخ (پسوند مکان)] [قدیمی] divlāx ۱. دیوگاه؛ جای دیوان.۲. بیابان وسیع و هولناک و دور از آبادی: ◻︎ در تف این بادیهٴ دیولاخ / خانهٴ دل تنگ و غم دل فراخ (نظامی۱: ۶۷).
-
گاه
لغتنامه دهخدا
گاه . (اِ) عصر. دوره . زمان : و از خلق نخست که را آفرید از گاه آدم تا این زمانه . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).چنین تا بگاه سکندر رسیدز شاهان هر آنکس که آن تخت دید. فردوسی .باده ای چون گلاب روشن و تلخ مانده در خم ز گاه آدم باز. فرخی .هر شاعری به گاه امیری ب...