کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیوکردار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دیوکردار
/divkerdār/
معنی
آنکه کارهایش مانند کار دیو باشد؛ بدکار.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیوکردار
لغتنامه دهخدا
دیوکردار. [ وْ ک ِ ] (ص مرکب ) بدکردار و بدفعل و بدخو. (آنندراج ). آنکه کرداری چون دیو دارد ناپسند و مذموم .
-
دیوکردار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] divkerdār آنکه کارهایش مانند کار دیو باشد؛ بدکار.
-
جستوجو در متن
-
دیوسالار
لغتنامه دهخدا
دیوسالار. [ وْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) سالار دیوان . رئیس دیوان . || رئیس بزرگ . سالار عظیم . || بدکردار و دیوکردار. (ناظم الاطباء).