کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیوخو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیوخو
لغتنامه دهخدا
دیوخو.[ وْ ] (ص مرکب ) دیوخوی . آنکه دارای خلق دیوان است . || (اِ مرکب ) خوی دیو. خلق و خصلت دیو.
-
جستوجو در متن
-
دیوخصلت
لغتنامه دهخدا
دیوخصلت . [ وْ خ ِ ل َ ] (ص مرکب ) دیوخو. که خوی و طبیعت دیو دارد.
-
نامردم
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیادب، پست، پستفطرت، دنی، فرومایه، ناکس ۲. حیوانصفت، ددمنش، دیوخو
-
پتیاره
واژگان مترادف و متضاد
۱. اهریمنصفت، دیوخو، دیوسیرت ۲. بدکاره، سلیطه، لکاته، پاردمساییده ۳. زشت، مهیب ۴. آفت، بلا، مصیبت ۵. دشمنی، ضدیت، عداوت، عناد
-
دیوخوی
لغتنامه دهخدا
دیوخوی . [ وْ ] (ص مرکب ) دیوخو. دیوخصلت . آنکه دارای خلق دیوان است : که گوید بمهراج از روی کین ز بیغاره کای دیوخوی لعین . اسدی .|| (اِ مرکب ) خوی دیو. خلق دیوان .