کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیوجان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دیوجان
/divjān/
معنی
۱. بدنفس؛ بدطینت؛ شیطانصفت.
۲. سختجان.
۳. سالخورده.
۴. دلاور و شجاع.
۵. بیرحم.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیوجان
فرهنگ فارسی معین
(ص مر.) 1 - شیطان صفت . 2 - سخت جان . 3 - بی رحم .
-
دیوجان
لغتنامه دهخدا
دیوجان . [ وْ ] (ص مرکب ) مردم پیر و سالخوره . (برهان ) (ناظم الاطباء). || کنایه از تاریک دل و جاهل . (آنندراج ). شیطان صفت و بدنفس . (برهان ) (ناظم الاطباء). شریر. (شرفنامه ٔ منیری ). کنایه از سخت جان و بیرحم . (برهان ). سخت دل و بیرحم . (آنندراج ) ...
-
دیوجان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] divjān ۱. بدنفس؛ بدطینت؛ شیطانصفت.۲. سختجان.۳. سالخورده.۴. دلاور و شجاع.۵. بیرحم.
-
جستوجو در متن
-
دیودل
لغتنامه دهخدا
دیودل . [ وْ دِ ] (ص مرکب ) مردم شجاع و دلیر و دلاور. (برهان ) (ناظم الاطباء). دیوجان . (ازآنندراج ). سخت دلاور. (شرفنامه ٔ منیری ) : دیودلان سرکشش حامل عرش سلطنت مرغ پران ترکشش پیک سبای مملکت . خاقانی .دیودل باشیم و برپاشیم جان کان پری دلدار دیدار آ...
-
داماسیوس
لغتنامه دهخدا
داماسیوس . (اِخ ) صوری . دمسقیوس سوریایی . داماسکیوس . رجوع به داماسکیوس شود. کریستنسن گوید: در نتیجه ٔ تعطیل مدرسه ٔ فلسفه ٔ آتن که در 539 م . اتفاق افتاد و تعدیاتی که بحکماء کردند هفت تن از فیلسوفان یونان بتیسفون پناه بردند و مورد عنایت خاص خسرو شا...