کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیوانگاه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیوانگاه
لغتنامه دهخدا
دیوانگاه . [ دی ] (اِ مرکب ) محکمه . دیوانخانه . دیوانگه . جای و مستقر دیوانیان .
-
دیوانگاه
لغتنامه دهخدا
دیوانگاه . [ دی ] (اِخ ) دهی است از دهستان سرولایت بخش سرولایت شهرستان نیشابور با 677 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9).
-
جستوجو در متن
-
دیوانگه
لغتنامه دهخدا
دیوانگه . [ دی گ َهَْ ] (اِ مرکب ) دیوانگاه (از: دیوان + گه ، مخفف گاه پسوند). دیوانخانه . (از آنندراج ). مستقر دیوانیان : بباید بدین بارگه بگذردبدیوانگه عرض ما بنگرد. فردوسی .ز دیوانگه عرشیان درگذشت به درج آمد و درج را درنوشت .نظامی .
-
گاه
لغتنامه دهخدا
گاه . (اِ) عصر. دوره . زمان : و از خلق نخست که را آفرید از گاه آدم تا این زمانه . (ترجمه ٔ طبری بلعمی ).چنین تا بگاه سکندر رسیدز شاهان هر آنکس که آن تخت دید. فردوسی .باده ای چون گلاب روشن و تلخ مانده در خم ز گاه آدم باز. فرخی .هر شاعری به گاه امیری ب...