کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیوار آهنین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
لاتِلَّه دیوار
لهجه و گویش بختیاری
lâtella divâr کنار دیوار.
-
جِرز( دیوار)
لهجه و گویش تهرانی
ستونهایی که در بنای دیوار میگذارند.
-
دیوار بلند
واژهنامه آزاد
ترا.
-
دیوار چین
واژهنامه آزاد
دیوار چین طولانی ترین و بزرگترین سازه مهندسی تدافعی نظامی از لحاظ زمان ساخت در جهان است. این دیوار در نقشه جغرافیایی چین ۷۰۰۰ کیلومتر امتداد یافته است. این اثر در سال ۱۹۸۷ در فهرست میراث جهانی ثبت شد. تاریخ ساخت دیوار چین به قرن پنجم تا هشتم قبل از ...
-
not in my backyard, NIMBY
نه پشت دیوار ما
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی محیطزیست و انرژی] باوری عمومی که بر پایۀ آن مردم خواهان دفع پسماندهای تولیدشده هستند مشروط بر آنکه محل دفع در نزدیکی ملک آنها نباشد
-
cutoff wall
دیوار آببند
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] دیوار رُسی یا بتنی نسبتاً نازک که برای کاهش یا جلوگیری از نفوذ آب در سدها ساخته میشود
-
curtain wall
دیوار پردهای
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] دیوار ناباربری که به اسکلت اصلی سازه متصل نباشد
-
buttressed wall
دیوار پشتبنددار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] دیواری که برای افزایش پایداری جانبی پشتبند داشته باشد
-
gravity retaining wall
دیوار حایلِ وزنی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] دیواری که وزن آن سبب ایستایی در برابر نیروهای جانبی شود
-
nonbearing wall
دیوار غیر باربَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] دیواری که هیچ بار قائمی مگر بار خود را تحمل نکند
-
روی به دیوار
لغتنامه دهخدا
روی به دیوار. [ ب ِ دی ] (ص مرکب ) مشوش و پریشان و حیران . (ناظم الاطباء).- غریب روی به دیوار ؛ غریب پریشان و مشوش .
-
روی در دیوار
لغتنامه دهخدا
روی در دیوار. [ دَ دی ] (اِ مرکب ) غیبت و رحلت . (ناظم الاطباء) (از استنگاس ).
-
شاخ بر دیوار
لغتنامه دهخدا
شاخ بر دیوار. [ ب َ دی ] (ص مرکب ) کنایه از مردمان پیش خود برپا و زعمی و گردنکش باشد. (برهان قاطع). شاخ به دیوار. (آنندراج ) : فردا کندت زمانه پامال چو خاک امروز اگر چه شاخ بر دیواری . ظهوری (از انجمن آرا).باغبان چمن بود دلگیراز درختان شاخ بر دیوار. ...
-
خاک دیوار خوردن
لغتنامه دهخدا
خاک دیوار خوردن . [ ک ِ دی خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از قناعت کردن . (آنندراج ).
-
خاک دیوار لیسیدن
لغتنامه دهخدا
خاک دیوار لیسیدن . [ ک ِ دی دَ ] (مص مرکب ) کنایه از قناعت کردن . (آنندراج ).