کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیوار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دیوار
/divār/
معنی
آنچه از خشت و گل یا سنگ یا آجر یا چیز دیگر در کنارۀ زمین یا چهار سمت خانه یا حیاط درست کنند و جایی را با آن محصور سازند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. جدار
۲. آوار
۳. بارو، حصار
دیکشنری
enclosure, wall
-
جستوجوی دقیق
-
دیوار
واژگان مترادف و متضاد
۱. جدار ۲. آوار ۳. بارو، حصار
-
دیوار
فرهنگ فارسی معین
[ په . ] (اِ.) 1 - جداری از سنگ ، چوب ، آجر و غیره که اطراف خانه ، زمین و باغ و غیره به جهت محصور کردن و حفاظت آن بنا می کنند. 2 - حایل میان دو چیز. ؛ ~ کسی کوتاه بودن کنایه از: زبون و ناتوان بودن . ؛ ~حاشا بلند بودن کنایه از: همه چیز را آسان انک...
-
دیوار
لغتنامه دهخدا
دیوار. [ دی ] (اِ) (از: دیو + آر، علامت نسبت ). (بهار عجم ). جدار و بنائی که در اطراف خانه میگذارند و بدان وی را محصور می کنند. هرچیزی که فضای را محصور کند خواه از مصالح بنائی باشد و یا جز آن . (ناظم الاطباء). دیفال . دیوال . لاد. (یادداشت مؤلف ). ک...
-
دیوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: divār] ‹دیوال› divār آنچه از خشت و گل یا سنگ یا آجر یا چیز دیگر در کنارۀ زمین یا چهار سمت خانه یا حیاط درست کنند و جایی را با آن محصور سازند.
-
دیوار
دیکشنری فارسی به عربی
حائط , ستارة , سياج
-
دیوار
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: divâl طاری: kala طامه ای: divâr طرقی: kala کشه ای: difâl نطنزی: difâl
-
دیوار
لهجه و گویش بختیاری
ivâr دیوار.
-
واژههای مشابه
-
دیوار به دیوار
واژهنامه آزاد
همسایه
-
زمین دیوار
لغتنامه دهخدا
زمین دیوار. [ زَ ] (اِ مرکب ) نام ورزشی است که استاده شده دستها بر دیوار بند کرده زور بر دیوار زده به شنو رونده یعنی «دند» می کنند... (غیاث ) (آنندراج ). در بهار عجم نوشته که ورزشی است که دستها بر زمین گذاشته هر دو پا را به دیوار زنند و در هندوستان ا...
-
هم دیوار
لغتنامه دهخدا
هم دیوار. [ هََ دی ] (ص مرکب ) همسایه . (آنندراج ).
-
bearing wall
دیوار باربَر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] دیواری که توانایی تحمل بار را داشته باشد
-
wing wall
دیوار بالی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] دیواری فرعی که از یک سر به دیوار تکیهگاه متصل میشود
-
shear wall
دیوار برشی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] دیواری که در سطح صفحۀ خود، نیروهای جانبی ناشی از اثر باد یا زلزله را تحمل کند
-
masonry wall
دیوار بنّایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی عمران] دیواری که از آجر یا سنگ ساخته شود