کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دیهه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دیهه
/dihe/
معنی
= دیه dih
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
دیهه
لغتنامه دهخدا
دیهه . [ هََ / هَِ ] (اِ) ده . دیه . قریه . روستا و قصبه . (ناظم الاطباء) : امیر اسماعیل رحمه اﷲ مردمان آن دیهه را بخواند... گفتند که مسجد جامع در دیهه ٔ ما راست نیاید. (تاریخ بخارا نرشخی ص 21). و دیهه ٔ مماستین و... بنا کرد بعد از آن دیهه ٔ فرخشی بر...
-
دیهه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dihe = دیه dih
-
جستوجو در متن
-
اشرف
لغتنامه دهخدا
اشرف . [ اَ رَ ] (اِخ ) نام یکی از سرهنگان ابومسلم بود که ابومسلم او را بکشت و زن وی خاوند دیهه ٔ نرشخ بود. نام او را شرف هم ضبط کرده اند. رجوع به تاریخ بخارای نرشخی ص 83 شود.
-
اسکجکت
لغتنامه دهخدا
اسکجکت . [ ] (اِخ ) دهی از مضافات بخارا: اسکجکت کندزی بزرگ دارد و در وی مردمان توانگر بوده اند و سبب توانگری ایشان کشاورزی نبوده از بهر آنکه ضیاع آن دیهه ویران و آبادان آن بهزار جفت نرسیده است و مردمان او همه بازرگان بوده اند و از آنجا کرباس بسیار خی...
-
نوروز کشاورزان
لغتنامه دهخدا
نوروز کشاورزان . [ ن َ / نُو زِ ک ِ وَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) نرشخی نویسد: و این دیهه را هر پانزده روز بازار است و چون بازار آخرین سال باشد بیست روز بازار کنند و بیست ویکم روز، نوروز کنند و آن را نوروز کشاورزان گویند و کشاورزان بخارا ازآن حساب نگا...
-
کاخشتوان
لغتنامه دهخدا
کاخشتوان . [ خ ُ ت ُ ] (اِخ ) قریه ای از قراء بخارا در ماوراءالنهر. (معجم البلدان ). احمدبن محمدبن نصر گوید : هنوز آن قوم مانده اند در ولایت کش و نخشب و بعضی از دیههای بخارا چون کوشک عمرو کوشک (کا) خشتوان و دیهه ٔ رزمان و ایشان از مقنع هیچ خبر ندارند...
-
حرامکام
لغتنامه دهخدا
حرامکام . [ ح َ ] (اِخ ) رودی بزرگ که از میان دو قصبه ٔ اسکجکت و شرغ در بخارا میگذرد. نرشخی گوید: و شرغ به اسکجکت روباروی است و در میان هر دو... رود عظیم است که آنرا رود سامجن خوانندو امروز رود شرغ میخوانند و بعضی مردم حرامکام خوانند. و پلی عظیم بوده...
-
خاوند
لغتنامه دهخدا
خاوند. [ وَ ] (اِ) مخفف خداوند است که صاحب و بزرگ خانه باشد . (از برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ شعوری ج 1 ورق 360). تا دیگر باره بهزیمت شدند و خلقی بسیار از ایشان کشته شدند و آنکه ماند بگریخت و خاوند دیهه نرشخ زنی ب...
-
شاپورکام
لغتنامه دهخدا
شاپورکام . (اِخ ) رود... از رودهای بخارا و نواحی آن . نرشخی درباره ٔ آن نویسد: «رود شاپورکام و عامه ٔ بخارا شافر کام خوانند و آورده اند که یکی از فرزندان کسری از آل ساسان از پدر خویش خشم گرفت و بدین ولایت آمد (و) نام (او) شاپور بود... چون ببخارا رسید...
-
بنا
لغتنامه دهخدا
بنا. [ ب ِ ] (از ع ، اِ) عمارت . (غیاث اللغات ). عمارت . لاد. ساختمان . (ناظم الاطباء). مقابل عرصه . مقابل اعیانی . آن قسمت از خانه که در آن ساختمانی هست . در تداول عامه بفتح باء گفته شود. (از یادداشتهای مرحوم دهخدا) : بناهای آباد گردد خراب ز باران و...
-
مر
لغتنامه دهخدا
مر. [ م َ ] ( ) حرفی است که به نظر فرهنگ نویسان برای زینت و تحسین کلام یا برای اقامه ٔ وزن در شعر یا برای افاده ٔ حصر و تحدید یا برای تأیید در جمله ذکرمی شود و به عقیده ٔ گروه دیگر از لغت نویسان از جمله کلمات زایده است و حذفش هیچ لطمه ای به جمله نمی...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن احمد سامانی ، مکنی به ابوابراهیم (279-295 هَ . ق .). مؤلف تاریخ بخارا آرد: ذکر بدایت ولایت امیر ماضی ابوابراهیم اسماعیل بن احمد السامانی : اول ِ سلاطین سامانیانست و بحقیقت پادشاه سزاوار بااستحقاق بوده ، مردی عاقل ، عادل ،...