کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دینگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
دینگ
لغتنامه دهخدا
دینگ . (اِ صوت ) حکایت آواز که از جسم فلزی سخت برخیزد.- دینگ دینگ ؛ حکایت صوت مکرر که از جسمی سخت برآید.
-
دینگ
لغتنامه دهخدا
دینگ . [ ن َ ] (اِخ ) زن یزدگرد دوم ساسانی و مادر هرمزد سوم و فیروزان ، در مدت جنگ بین این دو شاهزاده در تیسفون سلطنت میکرد. (دائرة المعارف فارسی ). رجوع به ایران در زمان ساسانیان ص 202 شود.
-
دینگ
لهجه و گویش تهرانی
صدای ضربه خفیف یا زنگ
-
جستوجو در متن
-
ding-dong
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دینگ دونگ، دنگ دنگ، طنین صدای ساعت
-
dingdong
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دینگ دونگ، دنگ دنگ، طنین صدای ساعت
-
ding
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دینگ، زدن، با چکش زدن، با شدت زدن
-
بازرنگی
لغتنامه دهخدا
بازرنگی . [ ] (ص نسبی )منسوب به سلسله ای از پادشاهان محلی فارس که در استخر سلطنت داشتند. زن ساسان ، جد اردشیر، موسوم به رام بهشت ، دختر یکی از همین پادشاهان بازرنگی بوده است . گوزهر (گوچیهر) بازرنگی (طبری : جوزهر) پادشاهان همین سلسله ، منصب دژبانی (ا...
-
ساسان
لغتنامه دهخدا
ساسان . (اِخ ) جد خاندان شاهنشاهی ساسانیان ، و پدر بابک و بابک پدر اردشیر نخستین پادشاه آن سلسله است . و لغت نویسان و مورخان اسلامی او را ساسان الاصغر نامیده اند در مقابل ساسان الاکبر که بنابروایات افسانه ای جد همین ساسان (ساسان چهارم به اصطلاح انجمن...
-
بابک
لغتنامه دهخدا
بابک . [ ب َ ] (اِخ ) یا پاپَک پادشاه عظیم الشأنی که اردشیر دخترزاده ٔ او بود و او را بدان سبب اردشیر بابکان گفتندی . (برهان ) . شاه عظیم بود که اردشیر را بدان بازخواندند. (فرهنگ اسدی چ اقبال ) (اوبهی ). نام پادشاه پارس ، نبسه ٔ دخترین او را اردشیر ...
-
ساسانیان
لغتنامه دهخدا
ساسانیان . (اِخ ) سلسله ٔ شاهنشاهانی که بعد از اشکانیان و تا حمله ٔ تازیان بر ایران حکومت میکردند. خاندان ساسانی بعد از خاندان هخامنشی مقتدرترین و معروفترین سلسله ٔ ایرانی است و دوره ٔ چهارصد ساله ٔ شاهنشاهی ساسانیان تأثیر عظیمی در تکوین ملیت و فرهن...
-
خانواده
لغتنامه دهخدا
خانواده . [ ن َ / ن ِ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) خاندان . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). دودمان . خیل خانه . (ناظم الاطباء). تبار. دوده : اصیل زاده و از خانواده ٔ حرمت بزرگوار و به اقبال و دولت اندرخور. سوزنی . || اهل خانه . اهل البیت . (ناظم الاطباء).تاری...