کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دینه
/dine/
معنی
۱. دیروز.
۲. (صفت نسبی) دیروزی؛ دینهروز: ◻︎ بچهٴ بط اگر چه دینه بُوَد / آب دریاش تا به سینه بُوَد (سنائی۱: ۱۵۴).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
yesterday
-
جستوجوی دقیق
-
دینه
فرهنگ فارسی معین
(نِ) (ص نسب .) دیروزی ، دیروزین .
-
دینه
لغتنامه دهخدا
دینه . [ ن َ ] (اِخ ) (به معنی انتقام یافته ) دختر یعقوب پیغمبر از زوجه ٔ اولیه و او را جز دینه دختری نبود. (سفر پیدایش 30-21، 34. 10-31) (قاموس کتاب مقدس ).
-
دینه
لغتنامه دهخدا
دینه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، اِ) دیروز. روز گذشته . (ناظم الاطباء). دیروزین . دیروزینه .دی . (یادداشت دهخدا). بمعنی دیروز یعنی روز گذشته بنقل از مجمعالفرس و سراج و در بهار عجم نوشته که دینه منسوب به دی یعنی منسوب به روز گذشته است . (غیاث ) (آنندراج...
-
دینه
لغتنامه دهخدا
دینه . [ ن ِ ] (اِخ ) دینه اتین یا ناصرالدین دینه (1861- 1929 م . = 1348 هَ . ق .) مستشرق فرانسوی و نقاش غیرحرفه ای . قسمتی از زندگی خود را در شهر بوسعادة در الجزایر گذرانید و در همین شهر طبق وصیت او مدفون گردیددر سال 1927 م . مسلمان شدن خود را آشکار...
-
دینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dine ۱. دیروز.۲. (صفت نسبی) دیروزی؛ دینهروز: ◻︎ بچهٴ بط اگر چه دینه بُوَد / آب دریاش تا به سینه بُوَد (سنائی۱: ۱۵۴).
-
واژههای مشابه
-
دینة
لغتنامه دهخدا
دینة. [ ن َ ] (ع اِ) وام که ادای آن را مدت معینی باشد. (منتهی الارب ). قرض مؤجل . (از اقرب الموارد). || علامت موت . (از لسان العرب ). || خوی . عبادت . (از تاج العروس ). || باران نرم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گردن دادن . (منتهی الارب ). ...
-
دینه دارلو
لغتنامه دهخدا
دینه دارلو. [ ] (اِخ ) تیره ای از ایل اینانلو. (از ایلات خمسه ٔ فارس ). (جغرافیای سیاسی کیهان ص 86).
-
دینه رود
لغتنامه دهخدا
دینه رود. [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان الموت بخش معلم کلایه شهرستان قزوین با 215 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
-
دینه سر
لغتنامه دهخدا
دینه سر. [ ن ِ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فریم بخش مرکزی شهرستان ساری در 6 هزارگزی جنوب خاوری کهنه ده دشت با 170 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
دینه سر
لغتنامه دهخدا
دینه سر. [ ن ِ س َ ] (اِخ ) نام یکی از قراء هفتگانه ٔ رکن کلا از دهستان تالاربی ، بخش مرکزی شهرستان شاهی . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 3).
-
دینه کان
لغتنامه دهخدا
دینه کان . [ ن َ ] (اِخ ) قریه ای است در حومه ٔ شیراز یک فرسخ و نیم شمال و مغرب شیراز. (از فارسنامه ٔ ناصری ).
-
دینه کبود
لغتنامه دهخدا
دینه کبود. [ ن ِ ک َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان قره کهریز بخش سربند شهرستان اراک در 43 هزارگزی شمال خاوری آستانه و 14 هزارگزی راه مالرو عمومی با 837 تن سکنه . راه آن مالرو است و از عقیل آباد اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2).
-
دینه مزدان
لغتنامه دهخدا
دینه مزدان . [ ن َ م َ ] (اِخ ) دهی است از دیههای مرو در نزدیکی ریکنج عبدان که از آنجا قاسم بن ابراهیم دیمزدانی زاهد برخاسته است و از او عبداﷲبن محمود سعدی روایاتی نقل کرده است . (از معجم البلدان ).
-
دینه کبود
واژهنامه آزاد
دینه کبود طبق نقل اهالی روستا از واژه " دانه کبود " است که طی سالهای متمادی به مرور به دینه کبود مبدل گشته است.