کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
دینامو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
دینامو
/dināmo/
معنی
هر دستگاهی که برای تبدیل انرژی مکانیکی به الکتریسیته و برعکس به کار میرود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
alternator, magneto
-
جستوجوی دقیق
-
دینامو
لغتنامه دهخدا
دینامو. [ م ُ ] (فرانسوی ، اِ) نام عمومی هریک از ماشینهائی که برای تبدیل انرژی برقی به انرژی مکانیکی یا بالعکس بکار میرود. اجزاء اساسی هر دینامو القاگر و القاگیر است که یکی ثابت است و دیگری سوار بر محوری است که میتواند بگردد از جنبه ٔ نظری هر دینامو ...
-
دینامو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: dynamo] (برق) dināmo هر دستگاهی که برای تبدیل انرژی مکانیکی به الکتریسیته و برعکس به کار میرود.
-
دینامو
دیکشنری فارسی به عربی
مولد
-
جستوجو در متن
-
human dynamo
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دینامو انسان
-
dynamos
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دینامو، دینام
-
ژنراتور
واژگان مترادف و متضاد
دینام، دینامو، مولد
-
دینام
واژگان مترادف و متضاد
برقزا، دینامو، ژنراتور، مولد
-
دینام
لغتنامه دهخدا
دینام . (فرانسوی ، اِ) رجوع به دینامو شود.
-
مولد
دیکشنری عربی به فارسی
دينام , دينامو , مولد , زاينده , زاده اروپايي وزنگي , دورگه